وحشی بافقی (غزلیات)/به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دارد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۲۲ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دارد)
از وحشی بافقی
'


به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دارد بود زهری که بهر کشتن ما در شکر دارد
بلای هجر و درد اشتیاق پیر کنعانی کسی داند که چون یوسف عزیزی در سفر دارد
ندارد اشتیاق وصل شیرین، کوهکن، ورنه به ضرب تیشه سد چون بیستون از پیش بردارد
عتاب آلوده آمد ، باده در سر، دست بر خنجر کدامین بی‌گله را میکشد دیگر چه سر دارد
کسی دارد خبر از اشک و آه گرم من وحشی که آتش در دل و داغ ندامت بر جگر دارد