دیوان شمس/صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۰۷ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش)
از مولوی
'


صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش برهم زنیم کار تو را همچو کار خویش مگریز که ز چنبر چرخت گذشتنیست گر شیر شرزه باشی ور سفله گاومیش تن دنبلیست بر کتف جان برآمده چون پر شود تهی شود آخر ز زخم نیش ای شاد باطلی که گریزد ز باطلی بر عشق حق بچفسد بی‌صمغ و بی‌سریش گز می‌کنند جامه عمرت به روز و شب هم آخر آرد او را یا روز یا شبیش بیچاره آدمی که زبونست عشق را زفت آمد این سوار بر این اسب پشت ریش خاموش باش و در خمشی گم شو از وجود کان عشق راست کشتن عشاق دین و کیش