وحشی بافقی (غزلیات)/ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۶ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را)
از وحشی بافقی
'


ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را
پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است پر به ما منمای زاهد خرقه‌ی پشمینه را
گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود لشکر غم کرد غارت نقد این گنجینه را
روز مردن درد دل بر خاک می‌سازم رقم چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را
گر به کشتن کین وحشی می‌رود از سینه‌ات کرد خون خود بحل ، بردار تیغ کینه را