خواجوی کرمانی (غزلیات)/این بوی بهارست که از صحن چمن خاست
نسخهٔ تاریخ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۴ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (این بوی بهارست که از صحن چمن خاست) از خواجوی کرمانی |
' |
این بوی بهارست که از صحن چمن خاست | یا نکهت مشکست کز آهوی ختن خاست | |
انفاس بهشتست که آید به مشامم | یا بوی اویسست که از سوی قرن خاست | |
این سرو کدامست که در باغ روان شد | وین مرغ چه نامست که از طرف چمن خاست | |
بشنو سخنی راست که امروز در آفاق | هر فتنه که هست از قد آن سیم بدن خاست | |
سودای دل سوختهی لاله سیراب | در فصل بهار از دم مشکین سمن خاست | |
تا چین سر زلف بتان شد وطن دل | عزم سفرش از گذر حب وطن خاست | |
آن فتنه که چون آهوی وحشی رمد از من | گوئی ز پی صید دل خستهی من خاست | |
هر چند که در شهر دل تنگ فراخست | دل تنگیم از دوری آن تنگ دهن خاست | |
عهدیست که آشفتگی خاطر خواجو | از زلف سراسیمهی آن عهدشکن خاست |