خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۴ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب)
از خواجوی کرمانی
'


ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب وی دل پر خون من هم نمک و هم کباب
خط و لب دلکشت طوطی و شکر ستان زلف و رخ مهوشت تیره شب و ماهتاب
موی تو و شخص من پر کره و پر شکن چشم تو و بخت من مست می و مست خواب
گر تو بتیغم زنی کز نظرم دور شو سایه نگردد جدا ذره‌ئی از آفتاب
لعل تو در چشم من باده بود در قدح مهر تو در جان من گنج بود در خراب
صعب‌تر از درد من در غم هجران او دوزخیانرا بحشر هیچ نباشد عذاب
ای تن اگر بیدلی سر ز کمندش مپیچ وی دل اگر عاشقی روی ز مهرش متاب
لعبت چشمم دمی دور نگردد ز اشک زانکه نگیرد کنار مردم دریا ز آب
روی ز خواجو مپوش ورنه برآرد خروش بردر دستور شرق آصف گردون جناب