خواجوی کرمانی (غزلیات)/رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را
نسخهٔ تاریخ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را) از خواجوی کرمانی |
' |
رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را | ور سلیمان ملک خواهد ننگرد بلقیس را | |
زندهی جاوید گردد کشته شمشیر عشق | زانکه از کشتن بقا حاصل شود جرجیس را | |
جان بده تا محرم خلوتگه جانان شوی | تا نمیرد کی به جنت ره دهند ادریس را | |
گرنه در هر جوهری از عشق بودی شمهئی | کی کشش بودی به آهن سنگ مقناطیس را | |
همچو خورشید ار برآید ماه بی مهرم ببام | مهر بفزاید ز ماه طلعتش برجیس را | |
دامن محمل براندازی مه محمل نشین | یا بگو با ساربان تا بازدارد عیس را | |
چون بتلبیسم بدام آوردی اکنون چاره نیست | بگذر از تزویر و بگذار ای پسر تلبیس را | |
تا نپنداری که گویم لاله چون رخسار تست | کی به گل نسبت کند رامین جمال ویس را | |
خواجو ار در بزم خوبان از می یاقوت رنگ | کاس را خواهی که پر باشد تهی کن کیس را |