خواجوی کرمانی (غزلیات)/این چه خلدست که چندین همه حورست اینجا

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (این چه خلدست که چندین همه حورست اینجا)
از خواجوی کرمانی
'


این چه خلدست که چندین همه حورست اینجا چه غم از نار که در دل همه نورست اینجا
گل سوری که عروس چمنش می‌خوانند گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
موسم عشرت و شادی و نشاطست امروز منزل راحت و ریحان و سرورست اینجا
اگر آن نور تجلیست که من می‌بینم روشنم گشت چو خورشید که طورست اینجا
آنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهر ظاهر آنست که در عین ظهورست اینجا
یار هم غایب و هم حاضر و چون درنگری خالی از غیبت و عاری ز حضورست اینجا
سخن از خرقه و سجاده چه گوئی خواجو جام می نوش که از صومعه دورست اینجا