دیوان شمس/من دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا
نسخهٔ تاریخ ۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۹ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | دیوان شمس (غزلیات) (من دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا) از مولوی |
' |
من دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا | ای قد مه از رشک تو چون آسمان گشته دوتا | |
امروز صد چندان شدی حاجب بدی سلطان شدی | هم یوسف کنعان شدی هم فر نور مصطفی | |
امشب ستایمت ای پری فردا ز گفتن بگذری | فردا زمین و آسمان در شرح تو باشد فنا | |
امشب غنیمت دارمت باشم غلام و چاکرت | فردا ملک بیهش شود هم عرش بشکافد قبا | |
ناگه برآید صرصری نی بام ماند نه دری | زین پشگان پر کی زند چونک ندارد پیل پا | |
باز از میان صرصرش درتابد آن حسن و فرش | هر ذرهای خندان شود در فر آن شمس الضحی | |
تعلیم گیرد ذرهها زان آفتاب خوش لقا | صد ذرگی دلربا کانها نبودش ز ابتدا |