انوری (غزلیات)/گل رخسار تو چون دسته بستند
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۵۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | انوری (غزلیات) (گل رخسار تو چون دسته بستند) از انوری |
' |
گل رخسار تو چون دسته بستند بهار و باغ در ماتم نشستند صبا را پای در زلف تو بشکست چو چین زلف تو بر هم شکستند که خواهد رست از این آسیب فتنه که نوک خار و برگ گل نرستند کرا در باغ رخسارت بود راه از آن دلها که در زلف تو بستند که در هر گلستانش گاه و بیگاه ز غمزهت یک جهان ترکان مستند چو در پیش لبت از بیم چشمت همه خواهندگان لبها ببستند منه بر کار این بیچارگان پای چه خواهی کرد مشتی زیردستند