سعدی (غزلیات)/به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد
' | سعدی (غزلیات) (به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد) از سعدی |
' |
به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد نچمی که شاخ طوبی به ستیزه برنریزد هوس تو هیچ طبعی نپزد که سر نبازد ز پی تو هیچ مرغی نپرد که پر نریزد دلم از غمت زمانی نتواند ار ننالد مژه یک دم آب حسرت نشکیبد ار نریزد که نه من ز دست خوبان نبرم به عاقبت جان تو مرا بکش که خونم ز تو خوبتر نریزد دررست لفظ سعدی ز فراز بحر معنی چه کند به دامنی در که به دوست برنریزد