سنایی غزنوی (غزلیات)/ای مهر تو بر سینهی من مهر نهاده
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای مهر تو بر سینهی من مهر نهاده) از سنایی غزنوی |
' |
ای مهر تو بر سینهی من مهر نهاده ای عشق تو از دیدهی من آب گشاده بسته کمر بندگی تو همه احرار از سر کله خواجگی و کبر نهاده دستان دو دست تو به عیوق رسیده آوازهی آواز تو در شهر فتاده ابدال شکسته همه در راه تو توبه زهاد گرفته همه بر یاد تو باده مسپر ره بیداد و ز غم کن دلم آزاد ای داد تو ایزد ز ملاحت همه داده پیوسته سنایی ز پی دیدن رویت هم گوش بدر کرده و هم دیده نهاده