سنایی غزنوی (غزلیات)/سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت) از سنایی غزنوی |
' |
سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت اشک خون کردم ز غم چون بر من از عمدا گذشت من ز غم رفتم ولی ترسیدم از نظارهای کاندرین ساعت برین ره حور یا حورا گذشت گفت خورشید خرامان دیدم و ماه سما کز تکبر دوش او ابر بر زهرهی زهرا گذشت لولو لال همی بارم ز عشقش در کنار کز کنارم ناگهان آن لولو لالا گذشت با خط مشکین ز سیمین عارضی کایزد نهاد مورچه گویی به عمدا بر رهی بیضا گذشت آنچه بر جانم رسید از عشق آن سیمین صنم صد یکی زان بالله ار بر وامق و عذرا گذشت حلقهی زلفش بدی چون عروةالوثقی مرا ای مسلمانان فغان کان عروةالوثقا گذشت دین و دنیا گفتمی در بازم اندر کار عشق کار من با او کنون از دین و از دنیا گذشت