منوچهری (قصاید و قطعات)/دوستان! وقت عصیرست و کباب
' | منوچهری (قصاید و قطعات) (دوستان! وقت عصیرست و کباب) از منوچهری |
' |
دوستان! وقت عصیرست و کباب راه را گرد نشاندهست سحاب سوی رز باید رفتن به صبوح خویشتن کردن مستان و خراب نیمجوشیده عصیر از سر خم درکشیدن، که چنینست صواب رادمردان را هنگام عصیر شاید ار مینبود صافی و ناب تا دو سه روز درین سایهی رز آب انگور گساریم به آب بفروزیم همی آتش رز گسترانیم بر او سرخ کباب تاک رز باشدمان شاسپرم برگ رز باشد دستار شراب نقل ما خوشهی انگور بود از بر سر بر چون پرعقاب بانگ جوشیدن می باشدمان نالهی بر بط و طنبور و رباب