عبید زاکانی (غزلیات)/دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۰۳ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عبید زاکانی (غزلیات) (دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد)
از عبید زاکانی
'


دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد دیده میدید جمال تو و دل غش میکرد روی زیبای تو با ماه یکایک میزد سر گیسوی تو با باد کشاکش میکرد سنبل زلف تو هرلحظه پریشان میشد خاطر خسته‌ی عشاق مشوش میکرد زو هر آن حلقه بر گوشه‌ی مه میافتاد دل مسکین مرا نعل در آتش میکرد تیر بر سینه‌ام آن غمزه‌ی فتان میزد قصد خون دلم آن عارض مهوش میکرد از خط و خال و بناگوش و لب و چشم و رخت هر که یک بوسه طمع داشت غلط شش میکرد پیش نقش رخ تو دیده‌ی خونریز عبید صفحه‌ی چهره به خونابه منقش میکرد