سخنرانی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام گشایش کنگره جهانی پیکار با بیسوادی - تهران ۱۷ شهریور ۱۳۴۴
سخنرانی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام گشایش کنگره جهانی پیکار با بیسوادی - تهران ۱۷ شهریور ۱۳۴۴
- آقای مدیر کل، رؤسای محترم هیئتهای نمایندگی،
- خانمها و آقایان،
- برای من مایه کمال خوشوقتی است که به نام خودم و از جانب تمام ملت ایران مقدم شما را در پایتخت خویش شادباش بگویم. هموطنان من از اینکه کشورشان مرکز کنگره جهانی وزیران آموزش و پرورش برای از میان بردن بی سوادی برگزیده شده است، حقّاً احساس مباهات میکنند، زیرا کاملاً به اهمیت و شایستگی هدفی که شما را در این جا گرد آورده است یعنی به اهمیت امر مبارزه با بلای بیسوادی که همچون سرطانی مانع پیشرفت قسمت مهمی از ملل جهان است وقوف دارند.
- وجود بیش از ۷۰۰ میلیون نفر سالمند بیسواد و بی بهره از نعمت خواندن و نوشتن در روی زمین مسئلهای است که به هیچ عنوان آن را نادیده نمیتوان گرفت. ۷۰۰ میلیون بزرگسال بی سواد یعنی دو پنجم تمام مردان و تمام زنانی که سن آنها از ۱۵ سال متجاوز است. اگر به این رقم تعداد کودکانی را نیز که به آموزشگاه نمیروند بیفزاییم به رقمی موحش خواهیم رسید که شاید از یک میلیارد تجاوز کند.
- حقیقت این است که در حال حاضر ۴۵٪ افرادی که کمتر از ۱۵ سال دارند از هر آموزشی بی بهرهاند و از میان آنهایی هم که به مدرسه میروند بسیاری هستند که به علت عدم امکانات، تحصیلات خود را ادامه نمیدهند و خیلی زود به ورطه بیسوادی باز میافتند. این است واقعیت تلخی که ما با آن مواجه هستیم. آنهم درست در همان زمانی که بشریت در قلمرو دانش و فن به جهشی بی سابقه دست زده است.
دگرگونی قاطع
- در تاریخ بشر هرگز احساس یک دگرگونی با این قاطعیت سابقه نداشته است. امروزه در پیرامون ما و در درون خود ما همه چیز در حال تغییر و تحول است. از هر جانب حقایقی تازه به ما عرضه میشود که حاصل آنها ابطال بسیاری از آن اصولی است که در گذشته بدیهی به نظر میرسید. تعداد اکتشافات تازه با سرعتی روزافزون در افزایش است و پیوسته افقهای وسیع تری را از ترقیات باور نکردنی در برابر بشریت میگشاید. فواصل جغرافیایی روز بروز کمتر میشود و ملل مختلف جهان را به یکدیگر نزدیکتر میکند. دنیای ما همواره بیشتر و بیشتر از گذشته خود دور میشود و طبعاً یکی از مشخصات اساسی این تحول بزرگ این است که آن تبعیضاتی که پیش از این طبیعی بنظر میرسید امروز دیگر قابل تحمل نیست، زیرا که مردمان جهان بیش از پیش به حقوق مشروع خود پی بردهاند و میبرند.
- زمانی به نظر عادی میرسید که ملل ثروتمند ملتهای ضعیف را تحتالحمایه خویش قرار دهند. ولی امروز در جامعه بزرگ بشری کوچکترین کشورها همان حقوقی را دارند که بزرگترین آنها دارا هستند.
- زمانی وجود امپراتوریها و مستعمرات قابل قبول تلقی میشد، ولی امروز اصل استعمار از طرف عموم منجمله خود دولتهای مستعمراتی سابق محکوم شده است.
- زمانی اصل تبعیضات نژادی مدافعان سرسختی داشت، ولی امروز این تبعیضات در قسمت اعظم از دنیای ما از میان رفته است و روز بروز اساس برابری نژادی بیشتر مورد قبول قرار میگیرد.
- زمانی جنگهای مذهبی امری کاملاً رایج بود، ولی امروز اصل احترام به معتقدات دیگران جای ناسازگاریهای گذشته را گرفته است.
- زمانی نیز بود که اقلیتی از همه مواهب و منابع مادی استفاده میکرد و در کنار آن، تودههای عظیم مردم در فقر و فلاکت به سر میبردند، ولی امروز قوانین فراوان اجتماعی و مالی علیه این امتیازات به میدان آمده است و میکوشد تا امر توزیع ثروتها را پیوسته به صورت عادلانه تری در آورد.
- بنابراین، روحیه امروزی جهان که در قالب اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر متجلی است ایجاب میکند که تساوی حقوقی برای کلیه مردم روی زمین امری قطعی شناخته شود.
دنیای واحد
- با این وصف چنانکه فیلسوف بزرگی گفته است، ما همه در یک دنیای واحد زندگی میکنیم بی آنکه واقعاً معاصر یکدیگر باشیم. اگر سازمانهای اجتماعی و سطح زندگی ملل مختلف در نظر بگیریم به آسانی میتوانیم همه مراحل تحول اجتماعی را از تمدن اتمی گرفته تا عصر مفرغ در کنار یکدیگر بیابیم. البته برای رسانیدن کشورهای عقب مانده به ترقی و تمدن کنونی کوششهای بسیاری چه از جنبه ملی و چه از نظر بینالمللی بکار رفته و اصولاً فکر توسعه به صورت مایه اصلی اندیشه بشر عصر ما در آمده است. امروز حتی یک کشور نیست که در راه سرمایهگذاریهای مفید و فداکاریهایی که در این مورد ضروری است قدم بر نداشته باشد. با اینهمه باید با کمال تأسف گفت که به نظر میرسد این کوششها غالباً در جای خود متوقف میمانند، زیرا شکافی که ملل ثروتمند را از سایر ملل جدا میکند پیوسته وسیعتر میشود.
- علت این امر خیلی ساده است. موضوع توسعه مسئلهای نیست که صرفاً جنبه اقتصادی داشته باشد بلکه عوامل متعدد دیگری به غیر از این عامل در آن دخالت دارند. سرمایه اصلی این کار پول نیست. چیزی بسیار گرانبهاتر از آن یعنی انسان است، و این سرمایهای است که به مفهوم واقعی خود جز بر اساس آموزش و پرورش بکار نمیافتد.
سواد و توسعه اقتصادی
- جای شگفتی است که این امر بدیهی اینقدر دیر مورد توجه قرار گرفته باشد، زیرا یک نظر کلی به تاریخ بشر به خوبی رابطه دائم میان توسعه اقتصادی و اجتماعی را از یک طرف و امر آموزش را از طرف دیگر روشن میکند.
- به هر حال مخصوصاً پس از جنگ دوم، طراحان امور اقتصادی بیش از پیش متوجه این واقعیت شدند که کار آنها صرفاً متکی بر جنبه اقتصادی نیست، بلکه تمام جنبههای اجتماعی را نیز در بر میگیرد.
- نظریه کاملاً جدید طرح ریزی آموزشی بر اساسی که با پیش بینیهای اقتصادی قابل تطبیق باشد به صورتی بارز نقش مؤثر آموزش را در امر توسعه کلی نشان میدهد.
- امروز دیگر آموزش تنها یکی از حقوق بدیهی هر فرد بشری یا وسیلهای برای توسعه معلومات او تلقی نمیشود، بلکه در عین حال و مخصوصاً به صورت یک سرمایهگذاری پر سود مورد توجه قرار گرفته است.
- بنابراین، مسئله پیشرفت ملل در حال توسعه به صورتی کاملاً تازه به ما عرضه شده، یعنی بدین صورت مطرح شده است که این کشورها نه تنها دچار کمبود اقتصادی هستند بلکه با کمبود دانش و تخصص نیز مواجهند.
- در این مورد مشکل بی سوادان برای آنان حکم طناب داری را پیدا کرده است که باید به هر قیمت هست گلوی خود را از آن برهانند.
در ایران
- ما ایرانیان با این حقیقت در بوته آزمایش آشنایی یافتیم، زیرا در جریان مطالعات خویش برای یافتن طرق تسریع توسعه اقتصادی کشور توانستیم اهمیت واقعی این مسئله را دریابیم. ما در این راه اقدام به اصلاحات ارضی کردیم و به رژیم فئودالی گذشته به نفع روستاییان پایان دادیم. ما مترقی ترین قوانین را وضع کردیم و بکار بستیم تا کارگران را در سود کارخانهها سهیم سازیم. ما کارهای بزرگ دیگری در همه زمینهها انجام دادهایم، و انجام خواهیم داد تا بتوانیم کشور خویش را در کوتاه ترین مدت به پای ممالک مترقی برسانیم. ولی اصلاحات انقلابی که ما بدین منظور در زمینههای مختلف اقتصاد خود بدان دست زدهایم فقط وقتی بطور کامل ثمربخش میتواند بود که سطح فکری همه مردم مملکت به صورتی محسوس بالا رود. البته سازمانهای اداری ما در گذشته علیه جهل و بیسوادی به مبارزه پرداخته بودند، ولی این مبارزه از راههای عادی و همیشگی صورت میگرفت در صورتی که در دنیایی مانند دنیای کنونی ما که با چنین سرعتی در حال تحول است دیگر به انجام طرق معمولی و روزمره قناعت نمیتوان کرد. لازمه عصر جدید اتخاذ طرق جدید است.
سپاه دانش ایران
- سه سال پیش بود که ماه به منظور مبارزه قاطع با بی سوادی و تسریع در توسعه آموزش ابتدایی در دورترین نقاط کشور سازمانی به نام سپاه دانش بوجود آوردیم. افراد این سپاه را جوانانی تشکیل میدهند که دوره خدمت وظیفه خود را میگذرانند و قسمتی از اعتبارات لازم آنها از بودجه نیروهای مسلح کشور تأمین میشود.
- ارزیابی فعالیتهای سه ساله اول این سپاه دانش نشان داد که خوشبینی ماه در این مورد کاملاً بجا بوده است و نتایجی که ما به دست آوردیم ما را تشویق کرد که این آزمایش را ادامه دهیم و بر کمیت و کیفیت آن بیفزاییم. ولی جهشی که در زمینه توسعه اقتصادی و اجتماعی ما آغاز شده ما را وادار کرد که راههای دیگری نیز برای پیشرفت آموزش در کشور خود پیدا کنیم. ضرورت ایجاب میکرد که ما این حمله را در آن واحد از جهات مختلف انجام دهیم یعنی در همان ضمن که کودکان خویش را تعلیم میدهیم بی سوادی را در نزد بزرگسالان نیز ریشه کن کنیم.
- بدین منظور بود که یک کمیته ملی مبارزه با بی سوادی برای تسریع در پیشرفت این نهضت ایجاد گردید ولی وسعت و دامنه کوشش ملی ما را در این زمینه هر چه باشد نمیتوانیم این حقیقت بارز را فراموش کنیم که موضوع بی سوادی مانند مسئله توسعه اقتصادی در درجه اول یک مسئله بینالمللی است که با همه مردم جهان ارتباط دارد.
- دنیای کنونی ما دنیایی است که در آن هر پیشرفتی مانند هر خطری، هر مسئلهای مانند هر راه حلی، با تمام ملل در هر مرحله از ترقی که باشند بستگی کامل دارد. امروز بیش از هر زمان دیگر سرنوشت جوامع بشری به یکدیگر پیوسته است. ما همه با هم زندگی میکنیم، بنابراین با هم نیز باید کار کنیم. در برابر بلایی که نیمی از بشریت با آن دست به گریبان است نیم دیگر جهان نمیتواند بی اعتنا بماند زیرا سرنوشت این نیم خواه و ناخواه بدان نیم دیگر وابسته است. بدین جهت بدیهی است که وجود تودهای عظیم از بی سوادان یعنی عامل اصلی تقسیم عالم بشریت به دو قسمت مجزا تهدیدی دائمی برای صلح اجتماعی جهان و اصولاً برای صلح جهان است.
- مسئله بی سوادی مسئلهای است که ماهیت جهانی دارد و به ناچار میباید به مقیاس جهانی مورد مطالعه قرار گیرد و برای مبارزه با آن یک تلاش جهانی انجام پذیرد.
- از همین نظر بود که من در آستانه سیزدهمین مجمع عمومی یونسکو پیامی به کلیه سران کشورهای عضو این سازمان فرستادم و تشکیل کنگره حاضر را پیشنهاد کردم.
الزام تاریخی
- خانمها و آقایان،
- مبارزه با بی سوادی یک الزام تاریخی است برای کشورهای در حال توسعه. راهی که از قرون وسطی به هزاره سوم میرود از این منزل میگذرد و در سراسر کره زمین هر کوششی برای حصول تعادل و تفاهم متقابل خواه و ناخواه با این الزام مواجه میشود. معهذا ما میدانیم که هنوز هم در گوشه و کنار جهان کسانی هستند که در این مبارزه تردید دارند و اقتصاد دانانی که خوشبختانه تعدادشان روز بروز کمتر میشود، در این مورد ترازنامههایی تنظیم میکنند که حاکی از زیان است. به عقیده ایشان کار آموزش بیسوادان از نظر اقتصادی سودبخش نیست. شاید اشتباه این عده در محاسبات شان نباشد، بلکه در فراموش کردن این واقعیت باشد که حتی از پاره آهن نیز اگر به کوره فرستاده میشود میتوان محصولی عالی ساخت.
- هزینهای که صرف آموزش میشود بیسوادان را به صورت افراد بشری واقعی در میآورد و حاصل کار آنها را به نسبتی بالا میبرد که هر مخارجی را کاملاً جبران میکند.
- از این گذشته امر آموزش چنانکه گفته شد، بیش از پیش به صورت یک الزام عصر ما در میآید و این موضوع همانقدر در مورد کشورهای در حال توسعه صادق است که در مورد کشورهای پیشرفته صدق میکند. توسعه زندگی ماشینی و فنی خواه ناخواه رشد فکری بیشتری را ایجاب میکند. هر قدر ابزارهای کار ما کاملتر بشوند برای بکار بردن آنها کارشناسانی زبردست تر، برای ساختن آنها مهندسانی آزمودهتر و برای تکمیل آنها مخترعینی هوشمندتر لازمند.
- احتیاج به تذکر نیست که در چنین وضعی بیسوادی عامل اتلاف غیر قابل قبول نیروی فکری قسمت عظیمی از همه جامعه بشریت است.
بیعدالتی غیرقابل تحمل
- وانگهی چگونه میتوان تحمل کرد که در همان هنگام که پیشرفت علوم و اطلاعات راه آسمانها را به روی بشر گشوده است بیش از یک میلیارد نفر از مردم جهان از ابتدایی ترین امتیازات علم و صنعت محروم باشند؟ چطور میتوان قبول کرد که در آستانه سفر انسان به کرات آسمانی بیش از یک ثلث مردم کره خود ما حتی امکان خواندن نداشته باشد؟ مسلماً این بی عدالتی برای هیچ وجدان بشری قابل تحمل نیست.
- امروز به برکت همکاری بینالمللی ما توانستهایم نیروهای عظیمی را برای مبارزه با بلایای طبیعی بسیج کنیم. در دنیای کنونی وقوع هر زلزله و هر سیل و یا هر بیماری ساری بزرگی بلافاصله تعاون بینالمللی را برای کمک به کسانی که قربانی این بلایا قرار گرفتهاند بر میانگیزد.
بسیج حسن نیتها
خوشبختانه امروزه بسیج حسن نیّتها به صورت وجه مشخص دوران ما در آمده و این بسیج در قلمرو مورد نظر ما کاملاً عملی شده است. اگر دلیلی برای این مدعا لازم باشد چه نمونهای بهتر از پاسخهای گرم و مثبتی میتوان یافت که سران کشورها به پیام سال گذشته من در این باره دادند؟ بنابراین جلب توجه و علاقه افکار عمومی جهانیان در این مورد امری کاملاً عملی است. آنچه باقی میماند یافتن وسایل لازم برای بسیج منابع و نیروهاست. آیا تحقق این مرحله دوم کاری دشوارتر از تحقق مرحله اول است؟ من گمان نمیکنم چنین باشد و یقین دارم شما نیز در این خوش بینی با من شریکید. زیرا منابع مادی و فنی بشریت امروزه به قدری زیاد است که تحقق هدف ما را در این مورد کاملاً ممکن میکند.
برای رسیدن بدین هدف لازم است در درجه اول کشورهایی که دچار این مشکل هستند قسمتی از درآمد ملی خود را برای این مبارزه اختصاص دهند و بدین منظور طرحهای واقع بینانه به معرض اجرا گذارند و طرقی را که بهتر و زودتر به نتیجه میرسد پیش گیرند ولی این کوشش ملی که البته بدون آن هیچ کار مثبتی انجام پذیر نیست برای حصول نتیجه واقعی احتیاج به تشریک مساعی و همآهنگی در سراسر گیتی دارد. در این جا است که ضرورت مبادله تجارت و مطالعه عمیق مسایل و مشکلات و تطبیق مساعی ملتها با یکدیگر به صورت آشکاری تجلی میکند. شاید لازم باشد در این باره به فکر ایجاد یک انستیتوی تحقیق بینالمللی باشیم ولی من نمیخواهم موضوعی را مطرح کرده باشم که هرگونه بحث و تصمیمی درباره آن فقط به خود شما ارتباط دارد.
- یک واقعیت دیگر نیز در این جا به چشم میخورد و آن این است که بسیاری از مللی که هنوز با بلای بیسوادی دست به گریبان هستند غالباً قدرت مالی کافی برای پیروزی کامل در مبارزه با آن ندارند. این مسئلهای است که حل آن مستلزم تشریک مساعی عمومی است.
- شک نیست که منابع بینالمللی تأمین این مخارج مانند منابع ملی هر کشوری محدودند، ولی در این مورد امکاناتی وجود دارد که شایسته است مورد توجه قرار گیرد. من میخواهم در این جا مخصوصاً به یکی از آنها که خود ما آن را در زمینه ملی و در مورد سپاه دانش با موفقیت آزمودهایم و میتوان این آزمایش را به قلمرو همکاری بینالمللی نیز توسعه داد اشاره کنیم.
- منظور من هزینههای نظامی است. در سال ۱۹۶۲این هزینه در تمام دنیا به بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار بالغ شده است. اگر محاسبات کارشناسان را درباره مخارج آموزش بی سوادان ملاک قرار دهیم روشن می شوئد که تنها یک سی و پنجم از مخارج نظامی سالانه جهان برای باسواد کردن ۷۰۰ میلیون نفر بی سواد دنیا کافی است.
- البته ریشه کن کردن این بلای اجتماعی مستلزم سالها کوشش است و این رقمی نیست که در آنِ واحد مورد احتیاج باشد. به همین جهت ما حق داریم این سئوال را مطرح کنیم که آیا کار ناصحیحی است اگر از دولتهای مختلف جهان بخواهیم که سالانه و آن هم برای مدت محدودی که میباید معین شود سهمی ناچیز از بودجههای نظامی خود را بدین تلاش بزرگ بینالمللی اختصاص دهند؟
- ۱۲۰ میلیارد دلار در سال یعنی ۳۱۲ میلیون دلار در روز یا ۱۳ میلیون دلار در هر ساعت! آیا اگر بخواهیم که هر کشوری در عرض دوازده ماه فقط از هزینه نظامی چند ساعت خود صرفنظر کند و آن را در راه یکی از ثمربخش ترین سرمایه گذاریهای تاریخ جهان یعنی در راه صلح و سعادت جامعه بشری بکار برد تقاضای دشواری کردهایم؟
- ما از جانب خود این کار را در زمینه ملی عملی کردهایم و با کمال میل حاضریم آن را در زمینه بینالمللی نیز در راه مصالح همه ملل جهان عملی سازیم، زیرا همچنانکه گفتیم بی سوادی بلایی جهانی است که از میان بردن آن نیز کوششی جهانی را به مقیاس جهانی ایجاب میکند.
- خانمها و آقایان،
- این بود نکاتی که من میخواستم توجه شما را در این هنگام که خود را برای آغاز مذاکره و تبادل نظر درباره یکی از سنگین ترین ولی عالی ترین تلاشهای تاریخ بشر برای تحصیل آزادی واقعی خود آماده میکنید، بدانها جلب کنم.
- من صمیمانه امیدوارم که کنگره شما در پیدا کردن فرمولهای تازه و مؤثری به مقیاس اهمیت مسئله به نتیجه رضایت بخش برسد و در این راه خالصانه ترین ادعیه خود را بدرقه راه شما میکنم.