سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی نمایندگان مجلس شورای ملی - کاخ مرمر ۱۴ آذر ۱۳۴۳
نسخهٔ تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۱۴:۳۱ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکتها) (اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام)
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | انقلاب شاه و مردم |
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی نمایندگان مجلس شورای ملی - کاخ مرمر ۱۴ آذر ۱۳۴۳
- از هنگامی که این مجلس که زاییده انقلاب بهمن است تشکیل شده، فرصتی دست نداده بود تا با آقایان و خانمهای نمایندگان ملت تماسی پیدا کنم. فکر کردم اینکه سابق گاه به گاه نمایندگان مجلس شورای ملی را میپذیرفتم و ملاقاتی دست میداد برای رسیدگی به افکار و اظهار مطالبی که احیاناً لازم بود فرصت مساعدی فراهم میساخت.
- حالا هم با وجود اینکه مجلس ما آنگونه که باید نمایندگانش در تشکیلات حزبی و فراکسیونی واردند و مرامنامه حزب و اساسنامه فراکسیونها راه و تکلیف هر نماینده را روشن کرده است و در کار دیسیپلین حزبی یا فراکسیونی هر نماینده مطابق دستورهای حزبی رفتار میکند، معهذا فکر میکنم این تماسها اصولاً برای پیشرفت کار مناسب و مفید باشد.
- چنانچه امروز نیز بیفایده نیست اگر بطور خلاصه جریان کار مملکت و امور داخلی حتی امور خارجی مان را مورد مطالعه قرار دهیم و در اطراف اینها یک قدری صحبت کنیم.
- تابحال به اندازه کفایت درباره علت اتخاذ تصمیماتی که در ششم بهمن به تصویب ملت وا گذاشتیم، گفتگو شده است. بیعدالتیهایی که در اجتماع ایران بود و چیزهایی که ما را از کاروان تمدن عقب نگه میداشت همه اینها بطور مفصل در سابق مورد دقت قرار گرفته است. بطور خلاصه به کرات تذکر دادهام که اکثریت جمعیت مملکت یعنی هفتاد و پنج درصد این جمعیت در روستاها زندگی میکنند و اغلب اینها قبلاً آن حس آزادی را که در عصر ما یک آدم، یک انسان آزاد باید در خود احساس کند، نداشتند. روابط ارباب و رعیتی جنبه خوبی نداشت و حتی در برخی جاها دارای جنبه استثماری بود.
- نصف جمعیت ایران از حقوق اجتماعی محروم بودند. با اینها مانند انسانهایی که حق حیات دارند رفتار نمیگردید. همچنین سایر طبقات مثل کارگرهای زحمتکش ایران با وجود اینکه قانون کارشان خوب بود ولی آن احترامی که باید به شرافت ذاتی کارگر نهاده شود، گذاشته نمیشد و به کارگر حتی به آنهایی که مهارت خوبی هم داشتند به صورت «عمله» نگاه میکردند.
- به این جهات بود که قانون اصلاحات ارضی وضع شد. کارگرهای ما در سود کارخانهها سهیم شدند، یعنی خواستیم این احساس را به آنها بدهیم که آنها محل استثمار قرار نمیگیرند و به آنها مانند یک ماشین بی روح یا ابزارهای مکانیکی نگریسته نمیشود که از بام تا شام از آنها کار بکشند و چون شکسته شدند آنها را بدور بیاندازند و هر چند به آنها مزد ناچیزی میپردازند، اما از کار خود مثل ابزارهای بیجان هیچ بهره روحی و احساس لذت نمیبرند. این رنج اجتماعی و روحی را از طبقه شریف کارگر دور کردیم و شاید از کشورهای نادری در جهان باشیم که در آنها شرکت کارگر در سود کارخانه به حکم قانون الزامی شده است. ممکن است در بعضی ممالک پیشرفته دنیا برخی کارخانهها با کارگرهای شان یک گونه تفاهمی برقرار کرده و قراردادهایی در این زمینهها بسته باشند، ولی ما شاید یکی از ممالک بسیار معدودی هستیم که به این موضوع جنبه قانونی و الزامی دادهایم.
- همچنین است سایر اقداماتی که در منشور شش مادهای خواندهاید و چیزهای دیگری مانند تشکیل سپاه بهداشت و سپاه ترویج و آبادانی که از آن به خوبی آگاه هستید.
- البته هدف ما از این انقلاب ملی فقط از بین بردن این نواقص اجتماعی و روحی در مملکت ایران نبوده است. ما تنها دلمان را به این خوش نمیکنیم که زارعی در سابق آزاد نبود و باصطلاح رعیت اربابش بود و ما او را از این بند استثمار گرانه نجات دادیم.
- ما به این قانع نیستیم که اگر در سابق زارع ایرانی در آخر سال بطور متوسط در حدود ده هزار تا پانزده هزار ریال درآمد داشت، درآمدش به همان میزان باقی بماند. اگر ده هزار یا پانزده هزار ریال را بر افراد خانواده که بطور متوسط از پنج نفر کمتر نیست تقسیم کنیم، مافوقش میرسد به هر فرد در سال ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومان آن وقت این رقم را بر ماه تقسیم کنید و ببینید عایدی ماهانه این افراد چقدر میشود.
- پس منظور ما تنها از بین بردن آن روابط غیر عادلانه نبود، بلکه بالا بردن درآمد افراد زارع این مملکت نیز بود. برای بالا بردن درآمد زارع چه باید کرد؟ البته مقدم بر هر کاری تشکیل شرکتهای تعاونی است و برای شرکتهای تعاونی باید حتماً یک سرمایهگذاریهایی بشود. تا بحال هر قدر مقدور و ممکن بوده به بانک کشاورزی سرمایه داده شده ولی آنچه تاکنون داده شده باز هم کم است و باید سرمایه این بانک را به ده هزار میلیون ریال برسانیم، و این کار را در اولین فرصت ممکن خواهیم کرد. ما امیدهایی داریم که در این جا اشارهای به آن میکنیم و بعد مفصل تر صحبت خواهیم کرد. از همین منطقه خلیج فارس که آبهای ساحلی ایران آزاد اعلام شده است و تا کنون شرکتهای بزرگی در مزایده آن شرکت کردهاند، ما امیدواریهای زیادی داریم و فکر میکنم پذیرههای قابل توجهی از آن جا به دست بیاید. گمان میکنم این پذیرهها هر رقمی که باشد به هر صورت ما لااقل پنجاه میلیون دلار که در حدود چهارصد میلیون تومان میشود فقط به همین کار اختصاص بدهیم و به سرمایه بانک اعتبارات کشاورزی کمک بکنیم.
- علاوه بر این، شرکتهای تعاونی که فکر میکنم در مملکت ما لااقل باید رقم آنها به پانزده هزار برسد نیز کمک به پیشرفت کشاورزی و آسایش زارعین خواهند کرد و سرمایهگذاری قابل توجهی خواهند نمود.
- باید کاری کرد که زمینهای ایران که کشت میشود آن مقدار محصول بدهد که کشاورزی یک امر اقتصادی و با صرفه گردد و درآمد آن بتواند زندگی یک فرد کشاورز را که یکسال تمام زحمت میکشید به اندازهای برساند که درآمد سایر طبقات مملکت بدان رسیده است. اگر ما بخواهیم مملکت مترقی و متمدنی باشیم باید درآمد سرانه در ایران هم سطح درآمد سرانه در کشورهای پیشرفته و مترقی و البته خوشبخت دنیا گردد.
- حال مطالعه کنیم و ببینیم درآمد یک زارع در ممالک مترقی و پیشرفته دنیا در سال چقدر است؟ این مطالب را پیشترها در جاهای دیگر گفتهام. ولی ناچارم امروز هم به آنها اشاره کنم چون مربوط به موضوع است.
- در هفت هشت سال پیش در مملکت هلند کنفرانسی تشکیل شده بود برای اینکه بدانند یک مزرعه کشاورزی یا در حقیقت یک خانواده کشاورز، چقدر باید زمین داشته باشد که درآمد آن زمین کفاف مخارج کشاورز و خانوادهاش را بکند. البته میدانید که در مملکت هلند و ممالک اروپایی دیگر از هر وجب زمین استفاده میشود، و چون در آن جا بارندگی زیاد است اگر بارندگی احیاناً کم شد از آب رودها بوسیله کانالها و شبکههای آبیاری آب به همه جا میرسد، و آن کشورها از لحاظ آب در مضیقه نیستند. همچنین از لحاظ شرکتهای تعاونی و خطوط ارتباطی در واقع احتیاجات شان کاملاً برطرف شده است. هر چند متری که از روی این ممالک پرواز کنید، حتی از روی زمین هم میتوانید ببینید که در همه جا جادههای فرعی مزارع را به شاهراهها پیوسته است و یا کانالهای آبی است که کشتیها بر روی آنها رفت و آمد میکنند و با این وسیله ارتباط به این نقاط میرسند. در آن جا برای تعمیر ماشینهای کشاورزی همه جا تعمیرگاهها وجود دارد و با اینکه دهات آن جا از شهرها دور نیست و تقریباً به شهرها چسبیده است چون مهارت فنی در آن جا حتی در دهات زیاد یافت میشود در محل میتوانند تعمیرات لازمه را انجام دهند. خلاصه کلام موضوع تعمیرگاه برای آنها مسئلهای که باید حل گردد، نیست. از آن سو تعاونیها نیز تمام احتیاجات کشاورزان را قبلاً پیشبینی و حل میکنند. موقعی که کود میخواهند برایشان کود میبرند و نیز بذر و غیره و همه احتیاجات شان را از هر لحاظ که باشد تأمین میکنند. همچنین تعاونیهای خرید هم هست که محصول آنها را میخرند و هیچگاه چیزی روی دست کشاورز نافروخته باقی نمیماند.
- با وجود همه این تسهیلات که برایشان آماده است، نتیجه کنفرانس این بود که یک خانواده کشاورز به ۱۲٬۵ هکتار زمین احتیاج دارد تا درآمد او در سال کفاف احتیاجات خانوادهاش را بدهد. البته باید در نظر بگیریم که درآمد سرانه در ممالک مترقی اروپایی بین هزار تا هزار و دویست دلار در سال است.
- هزار و دویست دلار در سال در حدود ۹۵ هزار ریال ایرانی میشود. هرگاه نود و پنج هزار ریال را بر افراد خانواده زارع که ۵ نفر است (تعداد افراد خانواده آنها معمولاً از تعداد افراد خانواده ما بطور متوسط کمتر است) تقسیم کنیم سهم هر نفری میشود در سال در حدود بیست هزار ریال، و اگر چهار نفر باشند که بیشتر خواهد شد. متأسفانه این رقم درآمد معادل است با ده برابر درآمد متوسط فرد کشاورز ایرانی.
- در برابر این حساب چه باید بگوییم؟ آیا باید بگوییم معنی این حساب آن است که در اروپا زارع در زمینی که گندم میکارد چنانچه از هر تخم ۳۵ تا ۴۰ تخم بر ندارد اصلاً زراعت گندم نمیکند؟ آیا باید بگوییم چون ما عادت داریم به اینکه از یک تخم پنج تخم بر داریم پس نتیجه میشود که به عوض هر هکتار هشت هکتار باید بکاریم؟ این کار که اقتصادی نیست و نقض غرض است. پس برای آنکه بازده هکتار زمین ما به یک چنین سطح مطلوبی بالا رود باید در آن سرمایهگذاری کرد. باید از زمین سنگ و کلوخ و ریگ و اینگونه چیزهایی که زمین را ضعیف میکند برچید و بیرون برد. باید وسایل آبیاری زمین را به شکل علمی فراهم کرد. یا بوسیله نهر کشی صحیح و یا بوسیله لولههای آلومینیومی که خودش آبپاشی میکند و باران مصنوعی ایجاد مینماید. باید تمام مزارع را جادههای ارتباطی به شاهراهها متصل کند. باید کود شیمیایی که برای تقویت زمینها لازم است از هر قسم فراهم کرد و وسیله رساندن آن را به مزارع تأمین نمود. باید خاک هر مزرعه در ایران اقلاً سالی یک بار تجزیه شود تا فعل و انفعالات شیمیایی آن معلوم گردد و از این راه معلوم شود مزرعه به چه نوع کود شیمیایی احتیاج دارد.
- اینها حسابهای مقدماتی است که ما بررسی کردهایم. ضمناً در هر مزرعه یک خانه مختصر نیز باید باشد برای اینکه یک خانواده زارع ایرانی در آن زندگی کند، و آن خانه باید صحی باشد تا خانواده کشاورز بیمار نشود. میدانید در اغلب خانههای کشاورزان ما چون طبق اصول بهداشتی ساخته نشده نور به اندازه کافی وارد نمیشود. بسیاری از آنها پیریزی درستی ندارد و کف آن با کف زمین یکی است. این خانهها در مناطقی که بارندگی زیاد است مرطوب میشود و رطوبت آنها باعث شیوع امراضی نظیر روماتیسم که به نوبه خود باعث بیماریهای قلبی است میگردد.
- حساب کردهایم برای تأمین این قبیل چیزها در هر مزرعه باید در حدود دویست هزار ریال سرمایهگذاری کرد. البته سرمایه را باید به طرقی در اختیار بانک کشاورزی گذاشت. سرمایه را باید یکجا داد اما استهلاکش خرد خرد در سالهای بعد باید به عمل آید.
- پس باید در نظر گیرید که در سی سال آینده برنامه کار ما چیست. از طرفی فکر میکنم جمعیت ایران تا سی سال دیگر در حدود ۴۵ میلیون نفر بشود. زمینهای محل استفاده ایران آنطور که تا بحال به من گزارش دادهاند در حدود ۱۲ میلیون هکتار است. باید دانست که زمینهای قابل استفاده در ایران همه زمین درجه یک نیست و زمینهای قابل زراعت درجه یک و دو و سه رویهمرفته در حدود ۴۸ میلیون هکتار است.
- با این سدهایی که میسازیم و با مطالعاتی که برای استفاده از آبهای زیرزمینی کشور انجام میدهیم و برآورد مقدار ذخیره این آبها و استفاده حساب شده از آنها بوسیله چاههای عمیق ببینید که چه سرمایه هنگفتی باید در امر زراعت و آباد کردن مزارع موجود و مزارع آینده ایران خرج کرد. البته این مبلغ بسیار سنگین و فوقالعاده است.
- صحبت از افزایش جمعیت ایران کردیم. بطوری که گفتم جمعیت ایران تا سی سال دیگر شاید به ۴۵ میلیون برسد. از طرف دیگر برای اینکه مملکت یک مملکت کاملاً مترقی گردد باید نسبت هفتاد و پنج درصد کنونی که میان جمعیت شهر و روستا است معکوس گردد. اگر توانستیم در سی سال دیگر این نسبت را معکوس کنیم آنگاه ۲۵ درصد جمعیت ۴۵ میلیون نفری ایران که در روستاها زندگی خواهند کرد بیش از یازده میلیون نفر میشود. الآن میگوییم ۱۵ میلیون نفر از جمعیت ایران در روستاها زندگی میکنند. در سی سال دیگر اگر نسبت درصد جمعیت نیز معکوس شد تقریباً ده میلیون نفر از ۴۵ میلیون نفر مردم ایران در روستا و سی و پنج میلیون نفر دیگر در شهرها و نقاط غیر روستایی زندگی میکنند.
- این افراد چه کاره میتوانند باشند؟ همه که نمیتوانند کاسب و تاجر و دکاندار باشند. اکثریت این افراد کارگران زحمتکش آینده ایران را تشکیل خواهند داد. در این جا حساب کنید که علاوه بر یکصد و پنجاه هزار شغل جدید که تا قبل از اصلاحات ارضی هر سال تهیه میکردیم، با در نظر گرفتن اینکه قسمت مهمی از جمعیت کنونی دهات ایران نیز باید برگردد به شهرها، در سی سال آینده چقدر مشاغل جدید برای بکار گماردن افراد آینده این مملکت باید فراهم کنیم. حل این مشکل همانطور که بارها گفتهام فقط از راه ایجاد صنعت میسر است.
- خوشبختانه امکانات بسیاری برای ما موجود است، از جمله ایجاد و توسعه صنایع پتروشیمی. البته نمیشود گفت که توسعه صنایع پتروشیمی کارگران بسیاری را به کار خواهد گماشت، زیرا این صنعت مدرن است و بر اساس ماشینهای خودکار خواهد گشت. معهذا تعداد زیادی کارگر در آن مشغول خواهد گردید.
- همین صنایع پتروشیمی که مثلاً در ایران سالی صد هزار تن بر صادرات ایران بیفزاید ببینید خودش بطور مستقیم و غیر مستقیم چقدر ایجاد کار میکند. از حالا بنادری که برای این صادرات لازم است باید ساخته شود، و برای ساختن و بکار انداختن این بنادر نیز تعداد زیادی کارگر لازم خواهد شد.
- اگر ما خودمان خطوط کشتیرانی درست کنیم و کشتیها مال خودمان باشد چقدر از افراد ایرانی در این کشتیها سرگرم کار خواهند شد.
- صنایع دیگری که حتماً شروع خواهیم کرد و بدان توجه خواهیم داشت صنایع فولاد است که ما به آن ذوب آهن میگوییم. گمان میکنم بالاخره بعد از مدتها پیشامدهای گوناگون مطالعات ما به جایی رسیده است که این آرزوی قدیمی ما به مرحله عمل در آید. صنایع ذوب آهن ما تنها یک کارخانه نیست که سالی چند هزار تن محصول دهد. ما فکر کردهایم حداقل ما از ۶۰۰ هزار تُن شروع کنیم و شاید هم بیشتر، و همه اینها هم پس از چند سالی بلافاصله توسعه پیدا خواهد کرد. این کار منحصر به تولید فولاد خام نیست. مشتقات همین صنایع آهن ببینید چه وسعتی دارد. این صنایع از ساختن میخ کوچک گرفته تا وسایل سنگین فولادی، هر کدام چندین هزار نفر را در این کشور مشغول کار خواهد کرد.
- در صنایع فولاد چیزی که برای ما مهم است علاوه بر ساختن ریل و واگن، موضوع ساختن ماشینآلات کشاورزی در خود کشور است که برای مردن کردن کشاورزی ایران و مکانیزه کردن کشاورزی احتیاج مبرم داریم که ماشین آلات کشاورزی در این جا ساخته شود و ارزان و با شرایط سهل به اختیار کشاورزان نهاده شود.
- خوشبختانه نتایج مطالعات در زمینه سنگ آهن ایران بسیار امیدوار کننده بوده و سنگ آهن ما دارای عیار خیلی بالایی است و اغلب معادن ما ۶۰ درصد عیار آهن مغناطیسی دارند.
- ما برای زمینه اینگونه سرمایهگذاریهای هنگفت در امور کشاورزی و صنعتی البته تا حدی روی استعداد مردم ایران حساب میکنیم. کسانی که اکنون در همین مزارع مشغول هستند باید خودشان تا جایی که برایشان امکان دارد سرمایهگذاری کنند. صاحبان صنایع ایران نیز باید تا جایی که میتوانند سرمایهگذاری کنند.
- درباره قانون سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها که تا بیست درصد در نظر گرفتهایم اکنون پیشبینی من صحیح در آمده است. خیلیها در آن زمان وحشت کرده و شایعاتی پراکنده بودند. حقیقتاً این جا را باید مملکت شایعات نام گذاشت. انتشاراتی دادند که لابد خیلی از آنها به گوش شما رسیده است. طبق آن انتشارات گفته میشد دیگر در این جا باقی نمیماند، باید همه کفش هایشان را جفت کنند و بروند، چون ماندن در این جا دیگر صرف ندارد. میگفتند این کارها باعث رکود خواهد شد، در صورتی که در ایران احتیاج به تشویق سرمایهگذاری در صنایع هست. ولی دیدید پس از آنکه این قانون وضع شد نه فقط اوضاع صنعت ایران بدتر نشد بلکه چنانکه میبینید تا چه حد زیادی محیط سالمتر در کارگاهها حکمفرما شده و فراهم آمده است.
- سال اول است که قراردادهای دسته جمعی میان کارگران و کارفرمایان امضاء شده است. فکر میکنم با تجربیاتی که به دست آمده باز هم وضع بهتر خواهد شد و حقوق کارگران بیشتر حفظ خواهد گردید و در آتیه قراردادهای بهتر و کامل تری امضاء خواهند شد.
- ولی به هر صورت با تشویقی که باز از سرمایهگذاری در صنایع خواهد شد، مثلاً اینکه در قانون جدید مالیات بر درآمد دولت پیشنهاد کند منافع و سود کارخانه اگر مجدداً به صورت سرمایهگذاری در کارخانه مصرف شود از مالیات معاف باشد، وضع از این که هست نیز بهتر خواهد گردید.
- با این همه باید دانست که تمام اینها جوابگوی احتیاجات کشاورزی و صنعتی ایران نیست. برنامه پنجساله که اکنون جریان دارد قبل از انقلاب ششم بهمن تدوین شده و اینگونه احتیاجات را نمیتوانست پیشبینی کند و در نظر بگیرد. با اینکه در این برنامه تجدید نظر شده و اعتبار آن به ۲۰۰ میلیارد ریال رسانیده است برای انجام همین برنامه هم که شده، باید سعی کرد تا وسیله اجرای آن فراهم گردد. باز به فکر من و البته به سلیقه من، این برنامه در این قسمتها هنوز هم بسیار ناقص است و نه در صنعت و نه در کشاورزی به اندازه کافی سرمایهگذاری لازم پیشبینی نشده است. ما امیدواریم با منابع درآمد جدید که عنقریب به اطلاع شما خواهد رسید، از یک طرف در قسمت درآمد نفت حقوق ما از سابق بهتر تأمین خواهد شد. از درآمدهای پذیره منطقه یک آبهای ساحلی ایران در خلیج فارس نیز مسلماً وجوه قابل ملاحظهای به ما خواهد رسید. وقتی آن مناطق مورد بهرهبرداری قرار گیرد از منبع آنها درآمد سالانه قابل توجهی عاید ما خواهد شد.
- وقتی صنایع پتروشیمی ایران به راه افتاد و صدها هزار تُن کود شیمیایی از ایران به خارج صادر گردد و نیز از بابت سایر موادی که در این صنایع به دست خواهد آمد درآمد مهمی عاید خواهد گردید.
- حتی اگر ما از شیلات جنوب مان بطور صحیح بهرهبرداری بکنیم ممکن است درآمد آن نیز قابل توجه گردد. فکر میکنم مبلغی که در برنامه کنونی برای این کارها در نظر گرفته و بدان تخصیص دادهایم کافی برای انجام نیات حقیقی ما از انقلاب ششم بهمن نباشد و ناچار بشویم در این ارقام نیز تجدید نظر کنیم و باز هم بر آنها اضافه نماییم.
- اینها هدفهایی است که مختصراً من امروز برایتان شرح دادم، که برای این که مملکت ایران به پای ممالک مترقی و خوشبخت دنیا برسد باید انجام گیرد. حال ببینیم امکانات ما چه هست، و محظورات ما چیست؟ اول صحبت از محظورات بکنیم. متأسفانه به دلیل خشکسالی سال گذشته فشار فوقالعادهای به خزانه دولت وارد آمد. دولت مجبور بود و وظیفه داشت و البته انجام وظیفه کرد و مسلماً اگر نمیکرد مقصر بود که ۶۰۰ هزار تُن گندم از خارجه بخرد. البته قیمت این گندمها را فوراً نمیشد از مردم گرفت، بخصوص در دهات، چون خود آنها دچار خشکسالی بودهاند و درآمد قابل ذکری نداشتند تا بتوانند پول گندمها را بدهند. پس از این جهت بود که گندمها با شرایط سهلی به آنها واگذار شد.
- گمان میکنم بین شما کسانی باشند که از زحمت کارکنان بانک کشاورزی اطلاع دارند. اینها در سرما، در کولاک، در برف با وجوه کافی و اعتبارات زیاد به روستاها میرفتند و در خانه مردم را میزدند و میگفتند با این وجوه و اعتبارات آمدهایم که به شما کمک کنیم. میخواهید یا نه؟ و پارسال در خیلی از نقاط کمکهای بسیار مؤثری کردند و این کمکها ادامه داشته است. فی الواقع دولت مجبور بود که وجوه بسیاری اختصاص بدهد به خرید گندم و کمکهایی اضافه بر کمکهای عادی که از طریق اعتبارات کشاورزی به زارعین این مملکت بایستی داده شود.
- اضافه بر این کمکها و خرجهای فوقالعاده و پیشبینی نشده، مملکتی که در حال ترقی است متأسفانه یا خوشبختانه مخارجش سال به سال زیادتر میشود. هر مدرسه جدید، هر بیمارستان جدید، هر درمانگاه جدید و هر ساختمان جدیدی که برای مؤسسات دولتی لازم میشود مستلزم یک خرج اضافه است که بودجه مملکت سالانه باید آن را تحمل کند.
- ما تصمیم قاطع گرفتهایم با بیسوادی در این مملکت مبارزه کنیم. این خوب است اما مجانی و بی پول امکان پذیر نیست. مملکت شاید احتیاج به ۸۰ هزار معلم داشته باشد. مخارج تأمین آنها چقدر میشود؟ خرج تأمین هشتاد هزار معلم در سال میشود هشتصد میلیون تومان.
- ما میخواهیم با امراض مبارزه کنیم. بدین منظور در این مملکت سپاه بهداشت تأسیس کردیم. خوب این سپاه یک خرجی خواهد داشت. سپاه ترویج و آبادانی درست کردیم که دهات ما آباد شود و مردم ما یاد بگیرند چگونه باید به شکل جدید زندگی کنند. این هم خرج دارد.
- گمان میکنم در سال ۱۳۳۷ یا ۱۳۳۸ قانونی برای تعیین تکلیف حقوق ارتش ایران وضع شده بود. از آن موقع تا بحال ما کوچکترین اضافهای به افراد ارتش ندادهایم، در صورتی که قانوناً حقوق شان محفوظ بوده و در حقیقت برخلاف قانون حق اینها پرداخت نشده است. آنهم ببینید حقوق چه کسانی را ندادهایم؟ واحدهای ما اغلب میروند به صحراها، چون در سربازخانهها که تعلیمات نمیشود انجام گیرد. اینها ماهها در سخت ترین روزهای زمستان و چه در گرم ترین روزهای تابستان در صحرا زندگی میکنند و شبها در چادرهای انفرادی افسر و درجه دار و سرباز همه با هم به سر میبرند. این دیگر پنج ساعت کار یا شش ساعت کار یا هشت ساعت کار که ما فعلاً در ارتش اجراء میکنیم نیست. این در واقع کار ۲۴ ساعته است، برای اینکه موقع بیکاری انسان حوصله اش بیشتر سر میرود تا در موقع کار کردن. موقعی که در صحرا نیستند و در سربازخانه هستند نیز وضع آنها چنین است که هر ثانیهای که بگویند اینها باید سر کارشان حاضر باشند. حالا کشیک شب و وظایف دیگر دارند همه به جای خودش و در موقعش هم هر وقت به اینها دستوری میدهند فوری به راه میافتند و میروند.
- مگر متأسفانه یکسال و نیم پیش نبود که در فارس ما در حدود شصت نفر شهید دادیم؟ چند نفرشان افسر بودند؟ چند نفرشان درجه دار بودند و چند نفرشان سرباز؟ در راه چی شهید شدند؟ در راه پیشبرد اصلاحات ارضی. این دیگر انصاف نیست و قانونی هم نیست و اگر قانون هم نبود درست نبود که بدانچه که اکنون میدهیم اکتفا شود. این را هم بگویم که الآن حقوق ارتش از همگنان کشوری خودشان پایین تر است در صورتی که کارشان آنطور است که گفتم، و این قابل تحمل نیست. پس باید وضع آنها طبیعی بشود. حالا هم نمیخواهیم به آنها چیز زیادی بدهیم. درباره آنها همان قانون سابق را اجراء میکنیم. آنها آنقدر نجیب هستند که نخواهند گفت چرا این چند سال قانون را اجراء نکردید، ولی حوصله هم حدی دارد و باید در بودجه سال آینده حتماً این موضوع جبران گردد.
- موضوع دیگر آنکه به تازگیها ما در مناطق جنوبی ایران جسارتهایی را حس میکنیم که هر روز نسبت به این مملکت میشنویم یا میخوانیم. خیلی دلم میخواست این جسارتها فقط هذیانهایی بود که در بعضی روزنامههای مزدور چاپ میشود و دنبالهای نداشت، ولی متأسفانه جریان امر غیر از این است که در ظاهر شنیده میشود. ما از کمیتههایی که مشغول توطئه و ایجاد طرحهای تخریبی هستند اطلاع داریم و فکر میکنیم تا آن روز که این سیاست تجاوزکارانه و امپریالیستی حکومت فعلی مصر و شخص رئیس آن حکومت ادامه داشته باشد، باید منتظر اینگونه جسارتها و توطئهها باشیم، چون لازمه وجود آن حکومت همین کارها است. حکومتی که در داخله مملکتش قادر به انجام کارهایی که سبب خوشبختی خودش و مردمش گردد نیست، ناچار است برای ادامه بقاء خود افکار مردمش را به سمت کارهای خارجی سوق دهد و مشغول سازد. اگر ارقامی را که من در روز سلام عید مبعث در حضور نمایندگان مجلس سنا ذکر کردم خوانده باشید و به خاطرتان باشد، دیدهاید که چه ارقام وحشتناکی است. حالا از تهیههای شگفتانگیزی که از لحاظ اسلحه جنگی دیده منجمله دو میلیارد دلار قرض برای خرید اسلحه و سالی صد میلیون لیره یعنی دویست و هشتاد میلیون دلار که ببینید اینها به پول ایران چقدر میشود بگذریم. اضافه بر خرجهای عادی نظامی، هر سال برای مطالعه در امر ساختن موشک و هواپیماهای مافوق صورت در حدود ۱۰۳ میلیون لیره در مصر خرج میشود. خرج لشگرکشی به کشور بدبخت یمن هر روز یک میلیون دلار است. این سیاستهایی که پیش کشیده شده متأسفانه امروز دارد با منافع اساسی ایران در خلیج فارس و در بعضی قسمتهای دیگر جنوبی ایران مغایرت پیدا میکند.
- حالا تاریخ ایران چه بوده است و تمدن ایران چه بوده، میل ندارم در این باره سخنی بگویم. برای اینکه آنقدر روشن است که حتی بچههای دبستانی نیز آن را میدانند. ولی این را به شما بگویم این مطامعی که اینها دارند بی جهت نیست. تصور میکنم منافع ایران از خوزستان بطور عادی تا سال ۱۹۷۰ میلادی قریب یک هزار میلیون دلار خواهد بود و شاید بیشتر. بیشتر نمیگویم برای اینکه اگر نشد باعث تأسف نشود.
- منافع نفتی ما از آبهای ساحلی ایران و خلیج فارس و همین منطقه یکم هم شاید تا آن زمان لااقل به یک ثلث این مبلغ برسد. اگر منابع گاز و صنایع پتروشیمی و صادرات کود شیمیایی و غیره را حساب کنیم رویهمرفته آنها ارقام فوقالعادهای را در نظر شما مجسم خواهد کرد. همین نکته خوب نشان میدهد به طمع چه ثروت هنگفتی بعضیها چشم به ما دوختهاند، چون خوزستان ایران غیر از نفت ثروتهای دیگری هم دارد که به نوبه خود فوقالعاده است و آن دارا بودن خاک و آب است. آبهایی که از کوههای ایران سرازیر میشود، جلو همه آنها را میتوان سدبندی کرد و شاید بتوان تا یک میلیون هکتار در خوزستان زراعت کرد. ولی چه نوع زراعتی؟ نه آن زراعتی که گندم تخمی پنج تخم بدهد، بلکه از همان نوع کشاورزی که در اول صحبتهایم برایتان گفتم.
- طرحهایی را برای آباد کردن منطقه خوزستان مطالعه کردهایم. میگویند امکان دارد در خوزستان نزدیک به یک میلیون هکتار زراعت کرد، و در حدود هفت میلیون کیلووات ساعت برق ایجاد کرد، برقی که از آب گرفته بشود یا از نفت و مازوت یا از گاز، و این یک رقمی است که حتی برای ممالک بزرگ صنعتی حیرت انگیز است.
- همینکه یک چنین مقدار برقی تولید شد ما نه فقط میتوانیم سرتاسر خوزستان و جنوب ایران را برق بکشیم و برق به دهات ببریم، بلکه برق به اغلب نقاط ایران میتواند کشیده شود و ارزش اقتصادی خواهد داشت که به جاهای دیگر ایران نیز کشیده شود.
- پس ثروت حاصله از یک میلیون هکتار ارضی که مطابق آخرین سیستم کشاورزی دنیا زیر زراعت برود، و همین قیمت هفت میلیون کیلووات برق را در ساعت و اثری را که از لحاظ اقتصادی میتواند داشته باشد حساب کنید میبینید که به نسبت مساحت حال جمعیت ایران که هیچ، چون جمعیت ما الآن کم است، ولی نسبت به مساحت خوزستان ثروتمندترین نقاط دنیا خواهد بود. برای اینکه در آن جا سه چیز اصلی هست: آب هست، انرژی هست، دسترسی به دریا هست.
- در همین شرایط است که برای عقد قرارداد استخراج نفت از منطقه یک آبهای ساحلی خلیج فارس اینطور همه به اصطلاح برای عقد قرارداد با ایران هجوم آوردهاند. ما مطابق قانونی که از مجلسین گذشته است اجازه داریم در عقد قرارداد شقوق مختلفی را در نظر گیریم. ولی به نظر من اینطور رسید و شرکت نفت هم به همه ابلاغ کرد که هیچ قراردادی را جز بر اساس همان ۵۰-۵۰ یعنی ۷۵-۲۵ درصد قبول نداریم. اینکه میگوییم ۵۰-۵۰ از لحاظ سرمایهگذاری مشترک است، ولی نتیجه اش همان ۷۵-۲۵ درصد خواهد شد. ما هیچ قرارداد دیگری را حتی حاضر به مطالعه نیستیم.
- مناطق دیگر هم هست و این اولین و آخرین منطقه نفت خیز خلیج فارس در آبهای ساحلی ایران نیست. چیزهای دیگری هم هست. مثلاً موضوع ماهی. پس بیخود نیست که میبینیم یک عده گرسنه بدبختی که آنها را در مملکت خودشان باصطلاح خداوند نخواسته است از این مواهب برخوردار کند به کجاها چشم دوخته اندو به کجاها میخواهند جسارت کنند. ولی بر میگردم به قول خودم، به فرض که منطقه خلیج فارس فقط یک منطقه آب شور بود و حتی ماهی هم نداشت، و خوزستان هم یک منطقهای بود که در آن فقط تیغ پیدا میشود ما باز نمیتوانستیم از دفاع از خاک ایران صرفنظر کنیم.
- این است محظوراتی که در اول به شما گفتم و گرفتاریهایی که اشاره کردم. و این امکاناتی که در آینده هست. اکنون برای اینکه خودمان را به آن موقعیتی برسانیم که چنین درآمدی که گفتم از مناطق خوزستان در خلیج فارس به دست ما بیاید و در همان حال سایر نقاط ایران هم آباد بشود که البته آن هم به ما درآمد خواهد داد، از حالا تا آن موقع هر طور است باید رشد اقتصادی خود را افزایش دهیم و منافع خودمان را حفظ کنیم.
- خواهید گفت پس این اتحادی که با خارج داریم به چه دردمان میخورد؟ پس بودن ایران در پیمان مرکزی یا پیمان سنتو به چه درد ایران میخورد؟
- البته اگر دقت کرده باشید پیمان مرکزی یا سنتو اصل فلسفه وجودی اش موقعی بود که ما در واقع مخاطرات را از سمتهای دیگری میدیدیم. آن مخاطرات خوشبختانه خیلی کمتر شده است، و امروز که با شما صحبت میکنم نه فقط هیچ نگرانی نداریم، بلکه روابط دوستانهای با همسایه شمالی خودمان برقرار کردهایم. ولی به هر حال تا باصطلاح در دنیا پیمانهای نظامی وجود دارد و دنیا خلع سلاح نشده همانطور که طرف دیگر نیز پیمانهایی دارد، این طرف نیز پیمانهای مشابهی دارد و این یک چیزی است برای روز مبادا. اما متأسفانه این پیمان سِنتو قسمتهای دیگری را پیشبینی نکرده، گو اینکه مطمئن هستم که اگر اتفاقی برای ایران پیش بیاید متحدین ایران محال است که ایران را رها بکنند. ولی چون ما قرارداد معینی برای این کار نداریم هرگز نمیتوانیم زمام سرنوشت خودمان را به حدسها و تخیل بسپاریم و به فرض که اینگونه حدسها نیز تبدیل به یقین شود هیچ مملکت آزاد و مستقلی اصولاً در دنیا نیست و هرگز قابل زندگی نخواهد بود که وظیفه خودش را انجام ندهد و دست روی دست بماند تا دیگران از او دفاع کنند. اگر ما خودمان وظیفه خود را انجام ندهیم و دفاع از کشور خویش را صرفاً به میل و اراده و سلیقه دوستان خارجی خود بگذاریم، معنی این کار چیست؟ معنی آن این است که در واقع ما مستعمره هستیم، زیرا مستعمره است که دفاع خویش را صرفاً در ید خارجی میگذارد. دوست به کمک کسی میآید که خودش بیش از هر کس دیگر آماده باشد از خود دفاع کند، واِلا اگر آدم خودش از خودش دفاع نکند کسی هم به او کمک نمیکند.
- بدیهی است مقابله با جسارتهایی که میشود و انجام وظیفه ملی که به عهده داریم مفت انجام پذیر نیست. دولت آمریکا تا حال خیلی به ما کمک کرده است و خیلی هم ممنون هستیم، ولی او هم یک گرفتاریهای مالی دارد. این کشور سیاست اش را بطور کلی در دنیا عوض میکند و کمکهای خارجیاش را سال به سال تقلیل میدهد. به همین جهت ما ناچار شدیم خودمان با گرفتن وامی اسلحه بخریم، و اگر لازم بود باز باید همین کار را بکنیم. وسایل یدکی که آنها تابحال به ما میدادند تا آخر سال آینده نخواهند داد و روی یک تصمیم جهانی قطع میکنند، و ما ناچاریم یدکیهای سلاحهای خودمان، کشتیهای خودمان، هواپیماهای خودمان و کامیونهای خودمان را خود تهیه کنیم و بخریم.
- قانون استخدامی که در کمیسیونهای مشترک مجلسین مطالعه و مداقه خواهد شد موقعی که به مرحله عمل در آید اجرای آن درست ۲۰۰ الی ۲۵۰ میلیون تومان تمام خواهد شد. مجموع این خرجها و ادامه برنامه عمرانی فعلی که باز به نظر من کم است بار بزرگی است، ولی امیدوارم با اضافه درآمدی که از راه نفت و غیره به دست میآید نه تنها اینها را جبران کنیم بلکه در آتیه بتوانیم بر آنها بیفزاییم، و نیز این خشکسالی دولت را مواجه با یک کسر بودجه هنگفتی کرده است و اینها متأسفانه خرجهایی نبود که بشود از آن کاست. البته به دولت دستور داده بودم که فرضاً چنین جریاناتی هم نبود سیاست صرفه جویی اش را پیش گیرد و به حداکثر امکان رعایت کند.
- اساساً یک سیاست سالم اقتصادی سیاست صرفه جویی است و البته این سیاست را شروع کردهاند و بعد هم بیشتر مراعات خواهند کرد، ولی با مراعات همه صرفه جوییهایی که شده باز کسر بودجه در حدود ۶۰۰ میلیون تومان شده که کم نیست. این خلاصه مطالعاتی است که کردهاند و گزارشی که دادهاند فکر میکنم با وضع موجود در سال آینده بیش از ۵۰۰ میلیون تومان از ممر مالیاتهای مستقیم عاید دولت نشود. البته میدانید وزارت دارایی ما در گذشته دستگاهی شسته و رفته و خالی از عیب و نقص نبود. آن دستگاه مانند برخی دستگاههای دیگر نه فقط بایستی اصلاح میشد بلکه حتی فکر میکنم پیهایش را هم بایستی عوض میکردیم زیرا آن پیها هم کهنه یا خراب بود و باید آنها را برداشت و از نو ساخت، ولی این کار در ظرف یک روز و دو روز نمیشود و چند سال وقت لازم دارد.
- با این حال ۵۰۰ میلیون اضافه درآمد مالیات مستقیم در یکسال شوخی نیست. برای اینکه مگر مجموع مالیات بر درآمدها در سال گذشته چقدر بوده؟ لابد در همین حدودها، و اگر مجموع ۷۰۰ میلیون باشد اضافه مذکور خواهد شد ۸۰ درصد و اگر بتوانند وصول بکنند که بد نیست. البته باید سعی کرد اگر مالیات حقه از این هم بیشتر باشد وصول گردد.
- اشتباه نشود. اینکه ما میگوییم باید مالیات مستقیم وصول گردد منظور این نیست که هر کسی را که در این مملکت زندگی میکند ببریم در ردیفهای ندارهای مملکت قرار بدهیم. برعکس، برنامه این است که تمام ندارهای مملکت برسند به یک حداقل زندگی. اما از آنکه دارا است هر چه قانون معین کرده است باید مالیات وصول کرد. هیچکس نباید از زیر بار قانون شانه خالی کند و فرار نماید. اصلاً توقع و انتظار من این است که امروز پس از این انقلابی که در مملکت ما شده و با این روحیه جدیدی که پدید آمده و این وضعی که اکنون داریم و این آتیهای که در پیش روی ما است هر کسی داوطلبانه برود و حقیقت را درباره درآمد سالانه خود بگوید و دین خودش را نسبت به مملکت و جامعه بپردازد. امروز در همه جای دنیا دستگاه وصول هست و ما هم داریم، بلکه بهتر بگویم باید پیدا کنیم، ولی مردم نیز باید وظیفه خود را انجام دهند.
- نمیدانم گزارش مدیر عامل سازمان برنامه را در مصاحبه مطبوعاتی که دو سه روز پیش کرده بود خواندهاید یا نه؟ از این گزارش دو سه چیز میتوان استنباط کرد: یکی احتیاج حتمی به اجرای برنامه برای تأمین رشد اقتصادی مملکت. یکی موضوع کسر بودجه و تأمین آن. یکی نوع صرفه جویی و لزوم آن و شاید به شکل اجباری. در اینکه اگر قیمتها بالا باشد مردم خود صرفه جویی میکنند تردیدی نیست. البته شنیدم مالیات مستقیم را سعی میکنند وصول کنند، بعد اگر کافی نباشد بوسیله مالیات غیر مستقیم چاله را پر کنند. بالاخره تمام چیزهایی که باصطلاح در این مواقع باید به شکلی انجام داد میدهند. ولی به نظر من هر ایرادی که بشود باید گرفت و حتی هر ایرادی که به نظر بدبین ترین افراد برسد باید گرفته شود تا مطلب خوب حلاّجی شود. بسیار خوب، گران کردن این کالا و آن کالا چه اثری خواهد شد؟ و البته جوابهایی برای این مطالب هم داشتند. مسلماً هر دولتی منظورش از لحاظ وصول درآمد ایجاد یک عوارض یا یک مالیاتهایی باید باشد. اما حسابی که میکند بعد از مرور زمان خواهد دانست درست بوده است یا نه؟ اگر با وجود حسابهایی که شده که از این راه ۷۰۰ میلیون پول وصول خواهد شد، فرضاً قدرت خرید مردم آنقدر نبود که به مقدار پیشبینی شده بخرند و آن پول در صندوق دولت وارد شود، و اگر اعمال صرفه جویی کافی برای اقناع دولت در سیاست اش بود که هیچ، و اگر نبود دولت خواهد نشست و خواهد دید آیا از مقرراتی که وضع کردهایم نتیجهای که میخواستیم گرفتهایم یا نه؟
- اگر معلوم شد نتیجه به دست آمده است که هیچ، و اگر نتیجه گرفته نشد، البته وظیفه دولت در هر موقع این است که وضع اقتصادی مملکت را بسنجد و تصمیمات لازم را بگیرد. چیزی که در این بین پیشامد کرده است این است که یک عدهای که قطعاً حتی خیرخواه هم هستند اما در امر مملکت داری وارد نیستند به من میگفتند که شما بیایید جلوی اقدام دولت را بگیرید و اگر چنین کنید نمیدانید عدهای تا چه حد خوشحال خواهند شد.
- البته به خواست خداوند متعال زندگی من به عقیده خودم چنانکه میدانید همهاش مشحون و پر از خلوص نیت فوقالعاده نسبت به ذات پروردگار و توجه از طرف باریتعالی به من بوده و بارها البته با معاضدت همه ملت ایران در زمان سلطنت خودم مملکت را از اضمحلال قطعی نجات دادهام. حالا در زمان جنگ چهها گذشت؟ آن روزی که من به تخت سلطنت رسیدم پایتخت مملکت بوسیله قوای خارجی اشغال میشد، فکر کنید یک جوان بیست ساله در روز اول سلطنتش ببیند پایتختش را خارجی اشغال کرده است. این پیشامد چه تأثیری در روحش میکند؟ در زمان جنگ که همه چیزها و کارها ظاهری نیست و چه مقاومتهای مستقیم و غیر مستقیمی که برای حفظ این مملکت میکردیم تا هر طور که ممکن است منافع مملکت مان را حفظ کنیم. بعضی از آن مطالب را من در کتاب «مأموریت برای وطنم» نوشتهام و لابد آنها را خواندهاید، تا اینکه کار رسید به اوبسترکاسیون کذایی مجلس. یادم نیست چند وقت طول کشید، ولی همین باعث شد وقایع آذربایجان پیش بیاید، و یکسال تمام آذربایجان از مملکت ایران جدا شد و همانطور که گفتم به این واقعیت رسیده بودیم که اگر صبر میکردیم در آتیه برای مان ننگ پیش میآمد. مسلماً اگر صبر میکردیم آنها حمله میکردند به سایر قسمتهای ایران و دیدید متأسفانه آن زمان خارجی نه انگشتش بلند شد و نه سازمان ملل متحد توانست کاری بکند، چون فوراً مواجه با وتو شد. پس اگر نمیایستادیم ننگ بود و از بین رفتن مملکت هم بود. اما اگر میایستادیم فرضاً که مرگ بود پیش خودمان میگفتیم ما که اهل فرار نیستیم پس باید بایستیم تا اگر مرگ هست اقلاً این مرگ با ننگ نباشد.
- پس از آن جریانات دیگری پیش آمد. باز به اتفاق ملت ایران جریان ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ برطرف شد. شاید دیدهاید کف خیابانهای تهران با رنگ قرمز چه نوشتند و بعد نقشههایی که منتشر شد و مطالب و چیزهایی که به دست آمد نشان داد که آن حکومت کذایی بعد از دو هفته بوسیله تودهایها که در ارتش رخنه کرده بودند خودش به نوبه خود سقوط میکرد و مملکت بکلی میشد باصطلاح خودشان جمهوری تودهای.
- در ششم بهمن باز به اتکاء خداوند متعال و بعد با تصویب همه جانبه ملت ایران کاری انجام شد که اگر مطالعه کنید در سه هزار سال تاریخ روشن ایران هیچوقت در مدتی به این کوتاهی یک چنین کارهای بزرگی نشده بود که ساختمان مملکت و جامعه و حتی طرز فکر جامعه اینطور زیر و رو شود، عوض بشود و تغییر کند، آنهم چنانکه من فکر میکنم به سمت خوب و به سمت تمدن و ترقی.
- همانطوری که آن روز در سلام گفتم این پیش آمد مرا مغرور نمیکند. من همان بنده کوچک خدا هستم و فکر میکنم اگر در این کارها موفق شدهام تنها خواست او بوده است. همانطور که در اتحادیه صنف کامیون دارها گفتم کارهایی که ما میکنیم برای ادامه سلطنت مان نیست. زیرا که اولاً سلطنت ایران به خواست خداوند بیش از ۲۵۰۰ سال طول کشیده و تا خداوند اراده فرماید برقرار خواهد بود و به این چیزها مربوط نیست، ثانیاً کاری که میکنیم برای ادامه سلطنت و منافع روز نیست. کار ما فقط و فقط باید برای تاریخ باشد. پس باید به هر کاری افراد مفیدی گماشت و به آنها فرصت داد تا هوش و استعداد و تجارت خود را نشان دهند.
- کسانی که در قسمت اقتصاد ایران کار میکنند از بهترین افراد اقتصاددان این مملکتند. اگر افراد مسئولی که سر کار هستند سیاستی را پیشنهاد کنند و ما فرصت کار کردن به آنها ندهیم هیچ دولتی در آینده جرأت نخواهد کرد که بیاید و پیشنهادی را ارائه کند و برای خودش دردسر تولید نماید و یا احیاناً چند نفر به آن بد بگویند. در نتیجه دیگر دولت مسئولی که به فکر جامعه باشد در این مملکت پیدا نمیشود.
- همچنین است مجلس. گفتم اگر نتیجه هر کاری آن نتیجهای که انسان از آن کار میخواهد نباشد اول کسی که ایراد خواهد گرفت خود مسئولین امر خواهند بود. آخر مگر میشود برای اینکه دو نفر خوششان بیاید یا خوششان نیاید کار اصولی مملکت را متوقف کرد؟ این هرگز نمیشود. یک جامعه وقتی پابرجا خواهد بود که تنها به گرفتن عادت نداشته باشد، بلکه در موقع خود هم بدهد. البته نمیگویم بیشتر از آن حدی بدهد که برایش امکان داشته باشد. اگر جامعه مخارج لازم را تأمین کرد، فردا همینکه مشاغل لازم پدید آمد بیشتر تولید میکند و بیشتر مزد میگیرد. اما اگر اقتصاد این مملکت راکد و متوقف ماند چه خواهد شد؟ آیا یادتان هست در سه سال پیش وضع اقتصادی چه بود؟ از لحاظ بیکاری در چه حالی بودید؟ وضعی زندگی بنا و عمله و نجار و سیمکش و غیره چه بود؟ کارگران به روزی چقدر حاضر بودند کار کنند؟ آیا بنایی که روزی پنجاه تومان یا چهل تومان میگیرد حاضر نیست فرض کنیم حقوق یک روزش را در تمام مدت زمستان برای این کار اختصاص دهد؟ آیا ممکن است که گفت حاضر نیست؟ من فکر نمیکنم!
- همینطور هر کسی به نوبه خودش، ما باید نشان دهیم که فقط برای گرفتن حاضر نیستیم و هر وقت مملکت لازم دارد حتی حاضر به فداکاری هستیم. اگر ممکن بود جور همه فقرا را خود من بکشم حتماً میکردم، ولی ما مؤسسات خیریهای داریم که باید به آنهایی که حقیقتاً فقیر هستند کمک کنند. ذغالشان، نفت شان، غذایشان و چیزهای دیگرشان را بدهند. چند روز پیش شهبانوی ایران به یکی از مؤسسات خیریه که گمان میکنم مال انجمن حمایت کودک است سرکشی میکردند. پنجاه شصت تا از زنهایی را در آن جا دیده بودند که هر کدام پنج تا شش بچه داشتند و به آنها غذای روز میدادند. بیشتر حرف این زنها این بود که شوهران مان بیکارند.
- ما نه فقط نمیتوانیم کوچکترین سیاستی در ایران اتخاذ کنیم که تعداد بیکاران را زیاد کند، بلکه اگر اکنون بیکاری باشد باید آن را از بین ببریم. سیاست ما باید حتماً بر این اساس بوده باشد. آن کسی که کاری دارد خیلی بیشتر حاضر است خرج کند و مالیات غر مستقیم بدهد تا اینکه بیکار نگردد.
- متأسفانه در دهات ایران به واسطه نقص وسایل پخش گمان میکنم همین احتیاجات عمومی به آن قیمتی که ابلاغ میشد به دست مردم نمیرسید. پی اگر ما بتوانیم وسایل پخش را فراهم بکنیم قیمت این اجناس در دهات ایران بلکه از قیمت سابق هم ارزانتر شود. در شهرها اگر مردم مشغول کار باشند محسوس نیست. البته این برای کسانی است که کار میکنند، ولی جاهایی که حتی ممکن است مضیقه باشد حتماً دولت وظیفه دارد شرکت تعاونی را به حداکثر تشویق کند.
- اگر ما باید به خود اصناف در تعاونیها کمک کنیم و سعی کنیم در این شرکتها وارد شوند فکر میکنم از لحاظ ارتباط آنها با وزارت دارایی و دستگاه وصول حداکثر کمک و تسهیلات برایشان با حداقل تماس فراهم گردد.
- متأسفانه درباره مأمورین سابق وزارت دارایی حرفهایی میزنند. به هر صورت برخی مأمورین سابق وزارت دارایی توقعاتی داشتند، مثلاً یقه شما را میچسبیدند و بناحق میگفتند فیالمثل مالیات شما ۴۰ هزار تومان است. او هم که نمیتوانست بدهد، بنابراین یواشکی در گوشش میگفتند اگر مثلاً ۱۵۰۰ تومان به دولت بدهد و ۲۰۰۰ تومان به من، پرونده را همین جا خاتمه میدهیم. آخر چرا باید اصناف مان را دچار این گرفتاریهای بکنیم؟ اگر تعاونیهایشان تشکیل شود دیگر تعاونیهای مسئول میشوند و بوسیله تعاونیها میشود مالیات اصناف را گرفت. اینطور که شنیدهام حتی اصناف میگویند ما حاضریم دو برابر و سه برابر و حتی چهار برابر مالیات فعالی را بدهیم لیکن تماس ما را با اینها قطع کنید.
- البته باید گفت این روش مقطوع خیلی طریق مترقی نیست، ولی ما به ترقی کاری نداریم، ما باید ببینیم بهترین نتیجه از کدام طریق به دست میآید تا اینکه دستگاه یک دستگاه تمیز و حقیقتاً شسته و رُفتهای گردد. ولی اضافه بر این فایده دولت باید تعاونیها را حتماً تشویق کند. من فکر میکنم وزارت کار باید تعاونیهایش را خیلی وسعت بدهد. بیمه اجتماعی را شروع کند. اگر هم ندارند ایجاد کنند. این اساس کار است، زیرا اگر سیستم تعاونی در این مملکت برقرار شد هیچوقت دیگر در اجناس و ارزاق و احتیاجات عمومی نوسانات غیر طبیعی پیش نخواهد آمد. تعاونیها میتوانند به موقع بخرند و ذخیره کنند و به قیمت عادله بفروشند.
- به هر صورت با سابقهای که ما از ملت ایران داریم و رشد اجتماعی که در آنها میبینیم مطمئن هستیم مردم تشخیص خواهند داد که از حرفهایی که از صبح تا غروب به گوششان میرسد کدام از روی دلسوزی است و کدام برای تحریک و سم پاشی است. رادیوهای حرامزاده همینطور مشغولند و صحبتهای آنها صبح تا غروب همان است که گزارش میرسد. همان دستهای که قبل از ششم بهمن اتحاد غیر مقدس تشکیل داده بودند دومرتبه میبینیم شروع به عمل کردهاند. تمام گزارشهایی که میرسد حاکی از این است، ولی همانطور که گفتم اساس کار برای دولت پر کردن خزانه دولت به منظور برآوردن مخارج مملکتی است. حساب دولت اگر صحیح در آمد البته کمال مطلوب است، و اگر صحیح در نیامد دولت مسئول کسی است که باید زودتر از همه متوجه نقص بشود و خودش پیشنهاد کند و مسلماً اگر لازم شد خواهد کرد.
- از طرف دیگر اوضاع ما خوشبختانه از هر لحاظ موجب خوشوقتی است. البته حس میکنید که از لحاظ سیاست خارجی چه وضع ممتازی ما پیدا کردهایم، بویژه که در منطقه خودمان دست به یک تشریک مساعی منطقهای زدهایم. در استانبول یک قراردادی امضا شد. چون ما هیچ قصد انتفاعی و سیاسی از این کار نداریم تمام ممالکی را که بخواهند وارد این جرگه ما بشوند با کمال میل خواهیم پذیرفت و مطمئناً نفع آنها نیز در همین خواهد بود.
- مملکت ایران در دنیا امروز اشتهار خوبی دارد. اطلاع دارید که پیشنهاد ما در راه مبارزه با بیسوادی مورد استقبال خیلی شایانی در سازمان ملل متحد قرار گرفت. کنفرانس بینالمللی وزرای فرهنگ برای مبارزه با بیسوادی سال آتیه در تهران تشکیل خواهد شد. در واقع ما داریم نمونهای از نوع اقدامات بشردوستانه برای سایرین میشویم. ببینید ایران چه کرده است؟ مطمئن هستم که بهداشت ما پا به پای سپاه دانش ما پیشرفت خواهد کرد. مثل آنکه خود شما نمایندگان هم یک بازدیدی از محل آنها کردهاید و از نزدیک دیدهاید اینها چکار میکنند و برنامه شان چیست؟ و روحیه آنها چگونه است؟
- قانون سپاه ترویج و آبادانی در مجلس تصویب شد و عنقریب آن هم به مورد اجرا در میآید. این هم یکی از آن سپاههایی است که حقیقتاً کار اساسی خواهد کرد، یعنی کمک بسیار به آبادی روستاهای ایران. این سپاه با کمک به آبادی روستاها و مردم ایران را مردمی خواهد کرد که از فعالیتی که به خرج میدهند بهره بردارند و ماحصل کار ایرانی در آخر سال از لحاظ تولید، تولیدی که باصطلاح قابل تبدیل به پول باشد به حد و پایه ممالک مترقی برسد.
- صحبتهای امروز ما قدری مفصل شد. مدتها بود که با نمایندگان مجلس شورای ملی تماس نزدیک نداشتم، لذا مروری به حوادث چند سال به این طرف کردم که طبعاً طولانی شد. البته در جلسات بعد انشاءالله اگر نمایندگان ملت نیز مطالبی داشته باشند ممکن است اظهار کنند. من خوشوقت میشوم که بشنوم. گو اینکه اغلب چیزها به اطلاع من میرسد، معهذا هر نظری شنیدنش مفید است و ممکن است انسان از هر تذکری حقیقتاً استفادهای ببرد و تجربهای بیاموزد و این امر کمکی به پیشرفت کار باشد.
- به خواست خداوند همینطور که امیدواریهای زیادی نسبت به آتیه مملکت داریم انشاءالله شاهد و ناظر ترقیات روزافزون این مملکت خواهیم بود.