فروغی بسطامی (غزلیات)/ای سر زلف تو سر رشتهی هر سودایی
نسخهٔ تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۲۱ توسط otr>Sahimrobot (ربات: بهبود نامها و علایم)
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (ای سر زلف تو سر رشتهی هر سودایی) از فروغی بسطامی |
' |
ای سر زلف تو سر رشتهی هر سودایی خاری از سوزن سودای تو در هر پایی از رخ و زلف تو در دیر و حرم آشوبی از خط و خال تو در کون و مکان غوغایی سرو بالای تو پیرایهی هر بستانی تن زیبای تو آرایش هر دیبایی هیچ نقاش نبستهست چنان تصویری هیچ بازار ندیدهست چنین کالایی دل ما و شکن جعد عبیرافشانی سر ما و قدم سرو سهی بالایی من و شور تو اگر تلخ و اگر شیرینی من و ذوق تو اگر زهر و اگر حلوایی آه عشاق جگر خسته به جایی نرسد که به قد سرو و بهبر سیم و به دل خارایی شعلهی شمع رخت بر همه کس روشن کرد کتش خرمن پروانهی بیپروایی به سر زلف تو دستی به جنون خواهم زد تا بدانند که زنجیر دل شیدایی تیره شد مهر و مه از جلوهی روی تو مگر حلقه در گوش مهین خواجهی روشن رایی گر به کویت نکند جای، فروغی چه کند که ندارد به جهان خوش تر از اینجا جایی