مثنوی معنوی/قصهی خواندن شیخ ضریر مصحف را در رو و بینا شدن وقت قرائت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (قصهی خواندن شیخ ضریر مصحف را در رو و بینا شدن وقت قرائت) از مولوی |
' |
دید در ایام آن شیخ فقیر مصحفی در خانهی پیری ضریر پیش او مهمان شد او وقت تموز هر دو زاهد جمع گشته چند روز گفت اینجا ای عجب مصحف چراست چونک نابیناست این درویش راست اندرین اندیشه تشویشش فزود که جز او را نیست اینجا باش و بود اوست تنها مصحفی آویخته من نیم گستاخ یا آمیخته تا بپرسم نه خمش صبری کنم تا به صبری بر مرادی بر زنم صبر کرد و بود چندی در حرج کشف شد کالصبر مفتاح الفرج