فروغی بسطامی (غزلیات)/خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست) از فروغی بسطامی |
' |
خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست که عاقبت پی هر زهر انگبینی هست ز زلف و روی تو تا عشقم آگهی درداد خبر نیام که در آفاق کفر و دینی است حدیث نافهی چین میکنند مردم شهر مگر که جز شکن طرهی تو چینی هست به دیده تا نکشم خاک آستان تو را مرا به خون دل آلوده آستینی هست آیا برید صبا چون رسی بدان وادی بگو به صاحب خرمن که خوشهچینی هست نیاز میکشدم در گذرکه صنمی که زیر هر قدمش جان نازنینی هست نشستهام به سر راه ناوکاندازی بدین امید که پیکان دلنشینی هست کمین گشاده به صید دلم کمانداری کزو کشیده کمانی به هر کمینی هست فروغی از کف من برده آفتابی دل که در مجاورتش جعد عنبرینی هست