انوری (قصاید)/ای از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۰۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (قصاید) (ای از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب)
از انوری
'


ای از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب طعنه زده جمال تو بر ماه و آفتاب آنجا که راستیست ندارند در جمال پیش رخ تو هیچ خطر ماه و آفتاب بندند گر دهی تو اجازت چو بندگان در خدمت رخ تو کمر ماه و آفتاب از موی تو ربوده نشان مشک و غالیه وز روی تو گرفته اثر ماه و آفتاب از ماه و آفتاب بهی تو که نیستند با دو عقیق همچو شکر ماه و آفتاب در صف نیکوان به مقام مفاخرت خواهند از رخ تو نظر ماه و آفتاب باشند با جمال تو حاضر به وقت لهو در بزم شهریار بشر ماه و آفتاب خاقان کمال دولت و دین آنکه بر فلک از سهم او کنند حذر ماه و آفتاب محمود صفدری که ز لطف و ز عنف او گیرند بار نفع و ضرر ماه و آفتاب بر خصم او کشیده سنان چرخ و روزگار در پیش او گرفته سپر ماه و آفتاب بفزود عز و دولت او ملک و جاه را چونان که لون و طعم ثمر ماه و آفتاب از شخص او نگشته جدا جاه و مفخرت وز حکم او نکرده گذر ماه و آفتاب بنموده در ولی و عدو و خلقش آن اثر کاندر قصب نموده گهر ماه و آفتاب آفاق را جمال ز جاه و جلال اوست جاه و جمال اوست مگر ماه و آفتاب شاها نهند اگر تو اشارت کنی به فخر بر خاک بارگاه تو سر ماه و آفتاب تو ماه و آفتابی اگر در جبلت‌اند محض سخا و عین هنر ماه و آفتاب بی‌عزم و بی‌لقای تو در سرعت و ضیاء ننهاده گام و نا زده بر ماه و آفتاب اندر ظلال موکب میمون عزم تو دارند شغل و پیشه سفر ماه و آفتاب بر قمع دشمنان تو هر لحظه می‌کشند لشکر به جایگاه دگر ماه و آفتاب از کنج سعد هر شب و هر روز نزد تو آرند تحفه فتح و ظفر ماه و آفتاب تا مانده‌اند سخره‌ی فرمان ایزدی در قبضه‌ی قضا و قدر ماه و آفتاب بادا نگون لوای بقای عدوی تو چونان که در میان شمر ماه و آفتاب از روی و رای تست شب و روز بر فلک دیده بها و یافته فر ماه و آفتاب از طارم سپهر به چشم مناصحت در دولت تو کرده نظر ماه و آفتاب