سنایی غزنوی (غزلیات)/ای من مه نو به روی تو دیده
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای من مه نو به روی تو دیده) از سنایی غزنوی |
' |
ای من مه نو به روی تو دیده واندر تو ماه نو بخندیده تو نیز ز بیم خصم اندر من از دور نگاه کرده دزدیده بنموده فلک مه نو و خود را در زیر سیاه ابر پوشیده تو نیز مه چهارده بنمای بردار ز روی زلف ژولیده کی باشد کی که در تو آویزم چون در زر و سیم مرد نادیده تو روی مرا به ناخنان خسته من دو لب تو به بوسه خاییده ای تو چو پری و من ز عشق تو خود را لقبی نهاده شوریده