انوری (غزلیات)/عشق بر من سر نخواهد آمدن
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۵۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | انوری (غزلیات) (عشق بر من سر نخواهد آمدن) از انوری |
' |
عشق بر من سر نخواهد آمدن پا از این گل برنخواهد آمدن گرچه در هر غم دلم صورت کند کز پیاش دیگر نخواهد آمدن من همی دانم که تا جان در تنست بر دل این غم سر نخواهد آمدن برنیاید چرخ با خوی بدش صبر دایم برنخواهد آمدن عمر بیرون شد به درد انتظار وصلش از در درنخواهد آمدن چون به حسن از ماه بیش آمد بهجور زاسمان کمتر نخواهد آمدن گویمش حال من از عشقت بپرس کز منت باور نخواهد آمدن گویدم جانی کم انگار انوری بیتو طوفان برنخواهد آمدن