انوری (غزلیات)/گر جان و دل به دست غم تو ندادمی
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۵۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | انوری (غزلیات) (گر جان و دل به دست غم تو ندادمی) از انوری |
' |
گر جان و دل به دست غم تو ندادمی پای نشاط بر سر گردون نهادمی گر بیم زلف پر خم تو نیستی مرا این کارهای بستهی خود برگشادمی ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو شهری پر از بتان به تو چون اوفتادمی واکنون چه اوفتاد دل اندر بلای تو ای کاش ساعتی به جمال تو شادمی گر بیتو خواست بود مرا عمر کاجکی هرگز نبودمی و ز مادر نزادمی