فروغی بسطامی (غزلیات)/دلا مقید آن گیسوان پرچین باش
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (دلا مقید آن گیسوان پرچین باش) از فروغی بسطامی |
' |
دلا مقید آن گیسوان پرچین باش در این دو سلسله خاقان چین و ماچین باش غلام خواجه عنبرفروش نتوان شد اسیر حلقهی آن چین زلف مشکین باش چو شاهدان شکرخنده در حدیث آیند تو در مشاهده آن دهان نوشین باش اگر به شربت شمشیر او سری داری حریف ضربت آن بازوان سیمین باش بده به شیوهی فرهاد جان به شیرینی مرید پستهی شکرفشان شیرین باش شبی ز روی عرقناک او سخن سر کن پی شکستن بازار ماه و پروین باش ببین خرابی دوران چرخ مینا رنگ تو هم خراب ز جام شراب رنگین باش چرا ز سینه برون رفتی ای کبوتر دل کنون ز طرهی او زیر چنگ شاهین باش نگار ساده اگر پیکرت به خون بکشد رهین منت سرپنجهی نگارین باش اگر ز مسکنت اورنگ سلطنت خواهی بر آستانهی سلطان عشق مسکین باش گر از مقام مقیمان سدره بیخبری مقیم بارگه شاه ناصرالدین باش ز فر طلعت او آفتاب تابان شو ز قرب حضرت او آسمان تمکین باش گهی ز دولت او مستحق احسان شو گهی ز خدمت او مستعد تحسین باش شها فروغی شاعر مدیح گستر تست گهی مراقب مدحت شعار دیرین باش