فروغی بسطامی (غزلیات)/لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود) از فروغی بسطامی |
' |
لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود بوسهگاه لب رندان لب پیمانه نبود گوشه چشمش اگر نشه ندادی می را یک جهان مست به هر گوشهی میخانه نبود مایهی مستی ما باده نبودی هرگز ساقی بزم گر آن نرگس مستانه نبود بعد چندی که شدم داخل کاشانهی دوست آن هم از دشمنی چرخ به کاشانه نبود آشنای حرمی بودهام از جذبهی عشق که در آنجا گذر محرم و بیگانه نبود از پی مقصد دل در همه عالم گشتیم گنج مقصود در این عالم ویرانه نبود من به هر کشوری از عشق نبودم رسوا گر به هر مجلسی از حسن تو افسانه نبود پرتو روی تو آتش به دلم زد وقتی که به پیرامن شمع این همه پروانه نبود تا سر زلف تو شد سلسلهجنبان جنون کس ندیدم به همه شهر که دیوانه نبود با وجود غزل شاه فروغی چه کند زان که در طبع گدا گوهر یک دانه نبود تاج بخشنده خورشید ملک ناصردین که رهین فلک از همت مردانه نبود