دیوان شمس/این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۵ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده)
از مولوی
'


این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده سرمست و نعلین در بغل در خانه ما آمده خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده صد عقل و جان اندر پیش بی‌دست و بی‌پا آمده آمد به مکر آن لعل لب کفچه به کف آتش طلب تا خود که را سوزد عجب آن یار تنها آمده ای معدن آتش بیا آتش چه می‌جویی ز ما والله که مکر است و دغا ای ناگه این جا آمده روپوش چون پوشد تو را ای روی تو شمس الضحی ای کنج و خانه از رخت چون دشت و صحرا آمده ای یوسف از بالای چه بر آب چه زد عکس تو آن آب چه از عشق تو جوشیده بالا آمده شاد آمدی شاد آمدی جادو و استاد آمدی چون هدهد پیغامبری از پیش عنقا آمده ای آب حیوان در جگر هر جور تو صد من شکر هر لحظه‌ای شکلی دگر از رب اعلا آمده ای دلنواز و دلبری کاندرنگنجی در بری ای چشم ما از گوهرت افزون ز دریا آمده چرخ و زمین آیینه‌ای وز عکس ماه روی تو آن آینه زنده شده و اندر تماشا آمده خاموش کن خاموش کن از راه دیگر جوش کن ای دود آتش‌های تو سودای سرها آمده