دیوان شمس/شکر ایزد را که دیدم روی تو
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (شکر ایزد را که دیدم روی تو) از مولوی |
' |
شکر ایزد را که دیدم روی تو یافتم ناگه رهی من سوی تو چشم گریانم ز گریه کند بود یافت نور از نرگس جادوی تو بس بگفتم کو وصال و کو نجاح برد این کو کو مرا در کوی تو از لب اقبال و دولت بوسه یافت این لبان خشک مدحت گوی تو تیر غم را اسپری مانع نبود جز زرههایی که دارد موی تو آسمان جاهی که او شد فرش تو شیرمردی کو شود آهوی تو شاد بختی که غم تو قوت او است پهلوانی کو فتد پهلوی تو جست و جویی در دلم انداختی تا ز جست و جو روم در جوی تو خاک را هایی و هویی کی بدی گر نبودی جذبهای و هوی تو آب دریا تا به کعب آید ورا کو بیابد بوسه بر زانوی تو بس که تا هر کس رود بر طبع خویش جمله خلقان را نباشد خوی تو