خواجوی کرمانی (غزلیات)/خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد) از خواجوی کرمانی |
' |
خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد بنفشه نسخهی آن نوبهار بنویسد نسیم باد صبا شرح آن خط ریحان به مشک بر ورق لاله زار بنویسد بسا رساله که در باب اشک ما دریا بدیده بر گهر آبدار بنویسد بروزگار تواند اسیر قید فراق که شمهئی ز غم روزگار بنویسد بیاد لعل تو هر لحظه چشم من فصلی برین دو جلد جواهر نگار بنویسد سواد خط تو یاقوت اگر دهد دستش بر آفتاب بخط غبار بنویسد حدیث خون دلم هر دم ابن مقلهی چشم روان بگرد لب جویبار بنویسد فلک حکایت خوناب دیدهی فرهاد بلعل بر کمر کوهسار بنویسد کسی که قصهی منصور بشنود خواجو به خون سوخته بر پای دار بنویسد