دیوان شمس/چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۳۵ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو)
از مولوی
'


چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو هین نوبت دل می‌زن باری من و باری تو در وحدت مشتاقی ما جمله یکی باشیم اما چو به گفت آییم یاری من و یاری تو چون احمد و بوبکریم در کنج یکی غاری زیرا که دوی باشد غاری من و غاری تو در عالم خارستان بسیار سفر کردم اکنون بکش از پایم خاری من و خاری تو سرمست بخسپ ای دل در ظل مسیح خود آن رفت که می‌بودیم زاری من و زاری تو من غرقه شدم در زر تو سجده کنان ای سر بی‌کار نمی‌شاید کاری من و کاری تو هر کس که مرا جوید در کوی تو باید جست گر لیلی و مجنون است باری من و باری تو دزدی که رهی می‌زد هنگام سیاست شد اکنون بزنیم او را داری من و داری تو خاموش که خاموشی فخری من و فخری تو در گفتن و بی‌صبری عاری من و عاری تو