دیوان شمس/نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۱۱ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان)
از مولوی
'


نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان مرا به خوان تو باید هزار حلق و دهان بیا که آب حیاتی و بنده مستسقی نه بنده راست ملالت نه لطف راست کران بیا که بحر معلق تویی و من ماهی میان بحرم و این بحر را کی دید میان ز بحر توست یکی قطره آب خاک آلود که جان شده‌ست به پیش جماعتی بی‌جان بیا بیا که تویی آفتاب و من ذره به پیش شعله رویت چو ذره چرخ زنان