خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما مست می لعل روان پرور یاریم
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ما مست می لعل روان پرور یاریم) از خواجوی کرمانی |
' |
ما مست می لعل روان پرور یاریم سودا زدهی زلف پریشان نگاریم برلعل لبش دست نداریم ولیکن تا سر بود از دامن او دست نداریم گر بی بصران شیفتهی نقش و نگارند ما فتنهی نوک قلم نقش نگاریم با روی تو فارغ ز گلستان بهشتیم با بوی تو مستغنی از انفاس بهاریم چون نرگس مخمور تو مستان خرابیم چون مردمک چشم تو در عین خماریم از آه دل سوخته با نغمهی زیریم وز چنگ سر زلف تو با نالهی زاریم جان عاریت از لعل تو داریم و بجانت کان لحظه که تشریف دهی جان بسپاریم گر زانکه دهن باز کند پستهی خندان پیش لب لعل تو ازو مغز برآریم داریم کناری ز میان تو چو خواجو لیکن ز میان تو بامید کناریم