خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای خواجه مرا با می و میخانه رها کن

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۱۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای خواجه مرا با می و میخانه رها کن)
از خواجوی کرمانی
'


ای خواجه مرا با می و میخانه رها کن جان من دلخسته بجانانه رها کن دلدار مرا با من دلسوخته بگذار بگذر ز سر شمع و بپروانه رها کن گر مرتبه‌ی یار ز بیگانگی ماست گو مرتبه خویش به بیگانه رها کن بر رهگذرت دنیی و دین دانه و دامست در دام مقید مشو و دانه رها کن گر باده پرستان همه از میکده رفتند سرمست مرا بر در میخانه رها کن آنرا که بود برگ گل و عزم تماشا گو خیمه بصحرا زن و کاشانه رها کن چون مار سر زلف تو زد بر دل ریشم تدبیر فسونی کن و افسانه رها کن گنجست غم عشقت و ویران دل خواجو از بهر دلم گنج به ویرانه رها کن