خواجوی کرمانی (غزلیات)/این همه مستی ما مستی مستی دگرست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۰۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (این همه مستی ما مستی مستی دگرست)
از خواجوی کرمانی
'


این همه مستی ما مستی مستی دگرست وین همه هستی ما هستی هستی دگرست خیز و بیرون زد و عالم وطنی حاصل کن که برون از دو جهان جای نشستی دگرست گفتم از دست تو سرگشته‌ی عالم گشتم گفت این سر سبک امروز ز دستی دگرست تا صبا قلب سر زلف تو در چین بشکست هر زمان بر من دلخسته شکستی دگرست کس چو من مست نیفتاد ز خمخانه‌ی عشق گر چه در هر طرف از چشم تو مستی دگرست تا برآمد ز بناگوش تو خورشید جمال هر سر زلف تو خورشید پرستی دگرست چون سپر نفکند از غمزه‌ی خوبان خواجو زانکه آن ناوک دلدوز ز شستی دگرست