دیوان شمس/سفر کردم به هر شهری دویدم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۴۱ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (سفر کردم به هر شهری دویدم)
از مولوی
'


سفر کردم به هر شهری دویدم به لطف و حسن تو کس را ندیدم ز هجران و غریبی بازگشتم دگرباره بدین دولت رسیدم از باغ روی تو تا دور گشتم نه گل دیدم نه یک میوه بچیدم به بدبختی چو دور افتادم از تو ز هر بدبخت صد زحمت کشیدم چه گویم مرده بودم بی‌تو مطلق خدا از نو دگربار آفریدم عجب گویی منم روی تو دیده منم گویی که آوازت شنیدم بهل تا دست و پایت را ببوسم بده عیدانه کامروز است عیدم تو را ای یوسف مصر ارمغانی چنین آیینه روشن خریدم