دیوان شمس/آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم) از مولوی |
' |
آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم بر گرد حوالی گه آن خانه بگردیم ماییم و حوالی گه آن خانه دولت ما نعمت آن خانه فراموش نکردیم آن خانه مردی است و در او شیردلانند از خانه مردی بگریزیم چه مردیم آن جا همه مستی است و برون جمله خمار است آن جا همه لطفیم و دگر جا همه دردیم آن جا طرب انگیزتر از باده لعلیم وین جا بد و رخ زردتر از شیشه زردیم آن جای به گرمی همه خورشید تموزیم وین جای به سردی همه چون بهمن سردیم آن جا همه آمیخته چون شکر و شیریم وین جا همه آویخته در جنگ و نبردیم آن جا شه شطرنج بساط دو جهانیم وین جا همه سرگشتهتر از مهره نردیم چرخی است کز آن چرخ چو یک برق بتابد بر چرخ برآییم و زمین را بنوردیم