دیوان شمس/تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۱۸ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم)
از مولوی
'


تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم چند ز برگ ریز غم زرد شوم خزان کنم از غم و اندهان من سوخت درون جان من جمله فروغ آتشین تا به کیش نهان کنم چند ز دوست دشمنی جان شکنی و تن زنی چند من شکسته دل نوحه تن به جان کنم ممن عشقم ای صنم نعره عشق می زنم همچو اسیرکان ز غم تا به کی الامان کنم چونک خیال تو سحر سوی من آید ای قمر چون گذرد ز موج خون خاصه که خون فشان کنم سنگ شد آب از غمم آه نه سنگ و آهنم کتش روید از تنم چونک حدیث آن کنم ای تبریز شمس دین با تو قرین و چون قرین دور قمر اگر هله با تو یکی قران کنم