اوحدی مراغه‌ای (منطق العشاق یا ده نامه)/گدایی گشت با شهزاده‌ای جفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۲۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (منطق العشاق یا ده نامه) (گدایی گشت با شهزاده‌ای جفت)
از اوحدی مراغه‌ای
'


گدایی گشت با شهزاده‌ای جفت بدان جرمش چو میکشتند، میگفت به دست خود سزای خویش دیدم که: پا پیش از گلیم خود کشیدم هر آن مفلس که باشد طالب گنج تحمل بایدش کردن بسی رنج سزای خویش باید یار جستن به قدر قوت خود بار جستن چوحسن و پادشاهی یار باشند طلب‌گاران مفلس خوار باشند گدا، آن به، که سلطان را نداند ولیکن عاشق این معنی چه داند؟ بر عاشق چه سلطان و چه درویش؟ تو عاشق باش و از سلطان میندیش