سنایی غزنوی (غزلیات)/من کیم کاندیشهی تو هم نفس باشد مرا
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (من کیم کاندیشهی تو هم نفس باشد مرا) از سنایی غزنوی |
' |
من کیم کاندیشهی تو هم نفس باشد مرا یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا گر بود شایستهی غم خوردن تو جان من این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا گر نه عشقت سایهی من شد چرا هر گه که من روی بر تابم ازو پویان ز پس باشد مرا هرنفس کانرا بیاد روزگار تو زنم جملهی عالم طفیل آن نفس باشد مرا هز رمان ز امید وصل تو دل خود خوش کنم باز گویم نه چه جای این هوس باشد مرا چون خیال خاکپایت مینبیند چشم من بر وصال تو چگونه دست رس باشد مرا