انوری (غزلیات)/جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | انوری (غزلیات) (جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما) از انوری |
' |
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما دردا که نیستت خبر از روزگار ما در کار تو ز دست زمانه غمی شدم ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی فریاد و نالهای دل زار زار ما دردا و حسرتا که بجز بار غم نماند با ما به یادگاری از آن روزگار ما بودیم بر کنار ز تیمار روزگار تا داشت روزگار ترا در کنار ما آن شد که غمگسار غم ما تو بودهای امروز نیست جز غم تو غمگسار ما آری به اختیار دل انوری نبود دست قضا ببست در اختیار ما