اوحدی مراغهای (غزلیات)/با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی) از اوحدی مراغهای |
' |
با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی کرد از فراق ما را دیوانه آشنایی روزی هزار نوبت از شمع عارض خود ما را بسوخت همچون پروانه آشنایی از زلف و خال مشکین پیوسته بر رخ و لب هم دام عشق دارد هم دانه آشنایی ترس خدا ندارد در سینه شهر سوزی مویی وفا ندارد در شانه آشنایی آن روز کاشنا شد با من به دلنوازی گفتم که: زود گردد بیگانه آشنایی پیمانهیپر از می در ده، مگر که با ما پیمان کند چو بیند پیمانه، آشنایی ای اوحدی، چه حاجت چندین سخن؟ که حرفی بس، گر چنانکه باشد در خانه آشنایی