اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی)
از اوحدی مراغه‌ای
'


رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی به دهان و لب بگویم که : نبات و انگبینی تو اگر در آب روزی نظری کنی بر آن رخ هوست کجا گذارد که : کسی دگر ببینی؟ به زبان خود نگارا، خبرم بپرس روزی که دلت زبون مبادا! ز رقیب چون ز بینی چو ز چهره بر گشایی تو نقاب، عقل گوید: قلمست و نرگس و گل نه دهان و چشم و بینی ز دلم خیال رویت نرود به هیچ وجهی که دلم نگین مهرست و تو مهر آن نگینی چو شد، اوحدی، دل تو به خیال او پریشان متحیرم که بی او بچه عذر می‌نشینی؟ برو و ز باغ رویش دو سه گل به چین نهفته که چو باغبان ببیند نهلد که گل بچینی