اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟)
از اوحدی مراغه‌ای
'


باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟ وین دل و دیده‌ی مرا پر تف و نم که میکنی؟ رنج دل شعیف من گشت فزون ز عشق تو چون نشود فزون؟ از آن پرسش کم که میکنی حال دل شکسته را باز پدید میکند بر رخ زعفران و شم رنگ به قم که میکنی دوش به طنز گفته‌ای: شاد شو از وصال من شاد کجا شویم؟ از آن چاره غم که میکنی طرفه نباشد ار بتو شهر خراب میشود زین همه قتل و غارت، ای طرفه صنم، که میکنی مرهم ریش سینه و داروی درد میشود خنجر «لا» که میزنی، ناز «نعم» که میکنی روی تو گفت: کاوحدی حسن مرا غلام شد چون نشوم غلام آن لطف و کرم که میکنی؟