اوحدی مراغهای (غزلیات)/نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی) از اوحدی مراغهای |
' |
نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی گذر کنی ز بر من به نزد آنکه تو دانی پیام من برسانی، بدان صفت که تو گویی سلام من برسانی، بدان زبان که تودانی چو راز با کمرش در میان نهی بشگرفی درافگنی سخن من بدان میان که تو دانی به گوشهای کشی آن زلف را به رفق و بگویی که: بازده دل ما را بدان نشان که تو دانی خبر کنی لب او را که: ای ز راه ستیز کنی دریغ دل این شکسته آن که تو دانی ز حال اوحدی ار پرسدت که چیست؟ بگویی که: در غمت نفسی میزند چنان که تو دانی