اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ای داده بر وی تو قمر داو تمامی) از اوحدی مراغهای |
' |
ای داده بر وی تو قمر داو تمامی پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند گر ماه ببیند که تو در گوشهی بامی هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی ای من به کمند تو، چه محتاج به دامی؟ گر عام شود قصهی ما در همه عالم چون خاص تو باشیم چه اندیشه ز عامی؟ ای کشته مرا گفتن شیرین تو صدبار خود روی تو یک بار نبینم که کدامی؟ چون یار گرامی ز در خانه درآید شاید که کشی در قدمش جان گرامی بیتو به مقامی ننشینم که ننالم ای نالهی دلسوز من، اندر چه مقامی؟ با مدعیان حال نگفتیم، که ایشان در آتش این سینه نبینند ز خامی از بخت به مقصود رسد اوحدی این بار گر پیش خودش بار دهد مجلس سامی