اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی) از اوحدی مراغهای |
' |
ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی چون ماه عید جویم هر شب ترا، ولیکن ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی ما کمتریم از آن سگ کو بر در تو باشد زان بر در تو ما را کمتر بود مجالی میخواستم که: جایت بر چشم خود بسازم از دل نمیروی خود بیرون به هیچ حالی روزی نبود روزی کان روی را ببینم ای روز من شب تو، آخر کم از خیالی از آفتاب رویت من همچو سایه دورم و آنگاه با رخ تو هر ذره را وصالی مشتاق آن دهان را صبری تمام باید کان کام بر نیاید بیرنج احتمالی با خاک آستانت تا خوپذیر گشتم دیگر نظر نکردم بر منصبی و مالی از اوحدی بگردان بیداد شحنهی غم تا از غمت ننالد پیش ملک تعالی