اوحدی مراغهای (غزلیات)/بس ازین عمر سرسری که به تقلید زیستی
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (بس ازین عمر سرسری که به تقلید زیستی) از اوحدی مراغهای |
' |
بس ازین عمر سرسری که به تقلید زیستی نظری کن به خویش تا ز کجایی و کیستی! همه شب گفتگوی توده و باغست و مال و زر تو نگویی به خویشتن که: گرفتار چیستی؟ نه تو گفتی: خدای را نشناسم بجز یکی؟ ز یکی لاف چون زنی؟ چو غلام دویستی برسیدند همرهان تو هر یک به منزلی پی ایشان کجا روی؟ تو که در خفت و خیستی تو اگر بیست مردهای بتوان و دل و جگر چو اجل حمله آورد، نگذارد بایستی چو پی او روی بنه ز سر این خواجگی که تو نرسی پیش او مگر به فقیری و نیستی در توحیدش اوحدی به قفای وجود زد تو به توحید چون رسی؟ که نه اوحدیستی