اوحدی مراغهای (غزلیات)/در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای) از اوحدی مراغهای |
' |
در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای حاجی چه التفات نمودی به خانهای؟ مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟ تا در میان دام نبینند دانهای بویی ز وصل اگر به مشامش نمیرسید رغبت به هیچ موی نمیکرد شانهای این کوشش و کشش همه بیکار چون بود؟ عاقل چگونه دل بنهد بر فسانهای؟ تا عشق آتشی نزند در درون دل از راه سینه کی بدر افتد زبانهای؟ محتاج پیک و نامه نباشد مرید را کانجا کفایتست سر تازیانهای خیز، ای رفیق خفته، که صوت نشیدخوان آتش فگند در شتران از ترانهای ثابت نباشد آن قدم اندر طریق عشق کو میکند ز خار مغیلان کرانهای گر راستست، هر چه طلب میکنم تویی وین راه دور نیست بغیر از بهانهای با اوحدی یکی شو و مشنو که: در وجود هرگز در آن یگانه رسد جز یگانهای ما را اگر محال نباشد به پیشگاه این فخر بس که: بوسه دهیم آستانهای