اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۱۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه) از اوحدی مراغهای |
' |
آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه و آن تن که کشیدی به کمنمدش جذبوه و آن دیدهی دریا شده را درد و غم او صد بار به دستان مصیبت صلبوه و آن سینهی آتشکده را غمزهی چشمش ناگاه به شمشیر جدایی ضربوه اسباب دل و دین مرا لشکر عشقش ترکانه به یک تاختن اندر نهبوه من راز شب خود بچه پوشم؟ که بدین رخ از خون دل و دیده چه روشن کتبوه! گر جان طلبند از من دلسوخته ایشان بحثی نتوانم که هم ایشان و هبوه با او ز پدر یاد نکردیم وز مادر کورا به فدا باد ابونا وابوه! گویند: به دل صبر کن از یار و ندارم آن صبر که ایشان ز دل من طلبوه با اوحدی آن قوت غالب که تو دیدی یک باره فنا گشت چو ایشان غلبوه