اوحدی مراغهای (غزلیات)/منم آنکه گلشن عشق را چمنم، ببین
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (منم آنکه گلشن عشق را چمنم، ببین) از اوحدی مراغهای |
' |
منم آنکه گلشن عشق را چمنم، ببین گذری کن و گل و سوسن و سمنم ببین تو و او که باشد؟ ازین دویی چه کنی سخن؟ همه اوست این نه تویی، بدان، نه منم، ببین درو بام خلوت من پرست ز نقش او به تو شرح واقعه بیش ازین چه کنم؟ ببین ز درش به روز من ار چه دور همی روم شب تیره بر سر کوی او وطنم ببین به دیار ما چو به دوستی گذرت بود سخنم مپرس ز دشمنان، سخنم ببین نخورم بر غم تو باده جز بعلانیه تو به سر من چو نمیرسی، علنم ببین چو پس از منت هوس تفرج دل کند بر خاک من رو و بازکن کفنم، ببین ز خدای و نفس خود، ار چنان که تو واقفی نفس خدای ز جانب یمنم ببین مکن، اوحدی، طلبم، که غایبم از زمین بهل این زمین و برون ازین زمنم ببین