اوحدی مراغهای (غزلیات)/حلقهی زرین بر آن گوش گهربندش ببین
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (حلقهی زرین بر آن گوش گهربندش ببین) از اوحدی مراغهای |
' |
حلقهی زرین بر آن گوش گهربندش ببین خال مشکین بر لب شیرین چون قندش ببین بسته بر هم گردن شهری، دل دیوانه را در میان حلقهای زلف چون بندش ببین چشم معنی برگشای و چشمهی آب حیات مضمر اندر گوشهی لعل شکرخندش ببین اشک همچون دجلهی من در غمش دیدی بسی بر دل من محنت چون کوه الوندش ببین دیدهای کان عهد یاران قدیمی چون شکست؟ این زمان با دوستان تازه پیوندش ببین عاشقان از آرزوی روی او جان میدهند آرزوی عاشقان آرزومندش ببین اوحدی پندم همی گوید که: ترک عشق کن دیدن رویی چنان و دادن پندش ببین!